Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English
Persian
calf love
علاقه دمدمی
Other Matches
disinterest
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
quirks
دمدمی
fitful
دمدمی
moody
دمدمی
uncertainly
دمدمی
unpredictable
دمدمی
uncertain
دمدمی
chimerical
دمدمی
quirk
دمدمی
mutants
دم دمدمی
freakiest
دمدمی
fickle
دمدمی
moonish
دمدمی
freaky
دمدمی
ambivalent
دمدمی
mutant
دم دمدمی
freakier
دمدمی
changelings
ادم دمدمی
freaks
دمدمی مزاجی
changeling
ادم دمدمی
freaks
دمدمی بودن
freak
دمدمی بودن
ambivalence
دمدمی مزاجی
whiffler
ادم دمدمی
pliancy
دمدمی مزاجی
cyclothyme
دمدمی مزاج
moodiness
دمدمی بودن
crotchetiness
دمدمی مزاجی
fantast
ادم دمدمی
freakish
دمدمی بوالهوس
freak
دمدمی مزاجی
weathercocks
ادم دمدمی مزاج
fantasticality
دمدمی مزاجی توهم
dicey
<idiom>
دمدمی
[اصطلاح روزمره]
pliant
دمدمی مزاج تاشو
capricious
دمدمی مزاج بوالهوس
hairy
<idiom>
دمدمی
[اصطلاح روزمره]
weathercock
ادم دمدمی مزاج
flighty
دمدمی مزاج متلون المزاج
as changeable as a weathercock
<idiom>
مثل بوقلمون
[دمدمی مزاج]
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
erratic
غیرقابل پیش بینی دمدمی مزاج
light o love
زن سبک مزاج و دمدمی یکجور رنگ رقص
disinterested
: بی علاقه
unresponsive
بی علاقه
stomachy
بی علاقه
interest
علاقه .
penchant
علاقه
uninterested
بی علاقه
interest
علاقه
interests
علاقه .
nonchalant
بی علاقه
interests
علاقه
fondness
علاقه
affection
علاقه
tie
علاقه
binds
علاقه
bind
علاقه
ties
علاقه
interestedness
علاقه مندی
interested
علاقه مند
concerned
علاقه مند
focal point
علاقه - سرگرمی
enthusiastic
علاقه مند
self concern
علاقه بنفس
necrophagia
علاقه به اجساد
consuming
علاقه-عشق
liking
ذوق علاقه
laceman
علاقه بند
it is of interest to me
من در ان علاقه مندم
enthusiast
علاقه مند
enthusiasts
علاقه مند
tendencies
علاقه مختصر
renunciation
قطع علاقه
disinterest
علاقه نداشتن
property
علاقه مایملک
fondly
از روی علاقه
disaffection
عدم علاقه
tendency
علاقه مختصر
beloved
مورد علاقه
(not one's) cup of tea
<idiom>
علاقه ویژه
going for (someone)
<idiom>
علاقه کسی
put up with
<idiom>
علاقه مند
spelunking
علاقه به غار شناسی
shebang
امر مورد علاقه
to pique
علاقه مند کردن
You have piqued my interest in ...
تو من را به ... علاقه مند کردی.
To be interested in ( keen on ) some thing .
به چیزی علاقه داشتن
To sever ones ties . to lose interest.
قطع علاقه کردن
uniterested
بی علاقه بی دخل وتصرف
fancy
تفننی علاقه داشتن به
fancying
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
تفننی علاقه داشتن به
unconcern
عدم علاقه خونسردی
fancies
تفننی علاقه داشتن به
fancied
تفننی علاقه داشتن به
disaffect
از علاقه و محبت کاستن
fancy free
بی علاقه عاری از عشق
heterosexuality
علاقه بجنس مخالف
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
earnest
سنگین علاقه شدید به چیزی
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
He takes ( heels) much interest in politics.
به سیاست خیلی علاقه دارد
idiopathy
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
wanderlust
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
uncommunicative
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
turfman
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
theatre fiend
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
shrug your shoulders
<idiom>
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
the iron interest
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexuals
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
addict
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
fiend
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
hackers
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
apolitical
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com