Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English
Persian
virgule
علامتی بدین شکل
Other Matches
check mark
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
signal distance
فاصله علامتی
signal element
عنصر علامتی
underscore
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscores
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscored
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
first signal system
دستگاه علامتی اول
second signal system
دستگاه علامتی دوم
underscoring
خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
arguments
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
argument
علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
shoe board
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
hitherward
بدین سو
check point
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
boundary
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundaries
علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
arithmetic
علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
on this
<adv.>
بدین وسیله
hereto
<adv.>
بدین وسیله
hitherward
بدین طرف
because of
بدین دلیل
thus
بدین گونه
that is to say
بدین معنی که
as to that
<adv.>
بدین وسیله
concerning this
<adv.>
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
بدین وسیله
hereby
بدین وسیله
hereunto
<adv.>
بدین وسیله
press mark
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
wheel
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
obelus
نشانی بدین شکل "-"
hereunto
بدین وسیله تاکنون
thus
مثلا بدین معنی که
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
beginning of tape marker
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
so
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
evangelized
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
بشارت بدین مسیح دادن
evangelize
بشارت بدین مسیح دادن
semicolon
نقطه و ویرگول بدین شکل
evangelizes
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizing
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
بشارت بدین مسیح دادن
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
evangelising
بشارت بدین مسیح دادن
proselytized
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
the public are hereby notified
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
proselytizing
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytises
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
proselytised
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
proselytising
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizes
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
cursors
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursor
علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
ensilage
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
reconversion
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
reconvert
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
upsilon
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
checkpoints
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
pouch
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
to ride and tie
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com