Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
warning sign
علامت احضار
Other Matches
repeal
احضار کردن احضار
citation
احضار احضار به بازپرسی
repeals
احضار کردن احضار
citations
احضار احضار به بازپرسی
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
summoning
احضار
calling
احضار
summonsed
احضار
summonses
احضار
summonsing
احضار
citation
احضار
citations
احضار
summons
احضار
vocations
احضار
vocation
احضار
recalling
احضار
convocation
احضار
convocations
احضار
spiritism
احضار روح
invoke
احضار کردن
function invocation
احضار تابع
impeachment
احضار بدادگاه
summoned
احضار فراخواستن
invocations
حکم احضار
ban
اگهی احضار
call to quarters
شیپور احضار
arraign
احضار نمودن
invoked
احضار کردن
phantasmagoria
احضار روح
phantasmagorias
احضار روح
invocation
حکم احضار
summoned
احضار کردن
summon
احضار کردن
summon
احضار فراخواستن
invoking
احضار کردن
invokes
احضار کردن
evocable
قابل احضار
impeaching
احضار نمودن
processes
احضار کردن
recall
احضار کردن
banning
اگهی احضار
bans
اگهی احضار
impeach
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
countermand
احضار کردن
countermanded
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
drop annunciator
زنگ احضار
countermands
احضار کردن
ouija board
لوح احضار
summoner
احضار کننده
recall
فراخوانی احضار
recalled
احضار کردن
process
احضار کردن
annunciator
زنگ احضار
evoke
احضار کردن
evokes
احضار کردن
evoking
احضار کردن
recalls
فراخوانی احضار
recalls
احضار کردن
recalled
فراخوانی احضار
vouch
احضار کردن
seance
جلسه احضار روح
annunciator wire
سیم زنگ احضار
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
gravity drop
زنگ احضار وزنی
to call somebody back
کسی را احضار کردن
venire faciac
حکم احضار به محکمه
to recall somebody
کسی را احضار کردن
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
subpoenaed
احضاریه حکم احضار
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
subpoena
احضاریه حکم احضار
subpoenaing
احضاریه حکم احضار
subpoenas
احضاریه حکم احضار
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
call-ups
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
draftee
احضار شده به خدمت نظام
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
brands
علامت
symptom
علامت
emblems
علامت
brand
علامت
branding
علامت
signum
علامت
symptomless
بی علامت
badge
علامت
symptoms
علامت
badges
علامت
apostrophize
علامت
mark
علامت
presaging
علامت
tick
علامت
ticked
علامت
designations
علامت
designation
علامت
stripe
علامت
indicator
علامت
bullet
یک علامت
ditto
علامت
insignia
علامت
marks
علامت
symbol
علامت
apostrophes
علامت
unsigned
بی علامت
presages
علامت
presaged
علامت
presage
علامت
signal generator
علامت زا
stripes
علامت
apostrophe
علامت
emblem
علامت
impresa
علامت
marine code
علامت
codes and codification
علامت
indicium
علامت
tags
علامت
signal
علامت
caret
علامت
characters
علامت
character
علامت
signaled
علامت
signalled
علامت
banners
علامت
banner
علامت
tokens
علامت
code
علامت
differentia
علامت
fog signal
علامت مه
ticks
علامت
tag
علامت
bullets
یک علامت
token
علامت
cited
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
equal sign
علامت تساوی
celtic cross
علامت ضربدر
trademark
علامت تجارتی
inverts
علامت چاپ
brevity code
علامت اختصاری
sign learning
علامت اموزی
sign gestalt
علامت- گشتالت
calibration mark
علامت کالیبراسیون
faugh
علامت تعجب
sign flag
پرچم علامت
file mark
علامت فایل
inverting
علامت چاپ
flash signal
علامت فلاش
busy signal
علامت اشغال
capital asset
علامت تجارتی
sign extension
گسترش علامت
external symbol
علامت خارجی
invert
علامت چاپ
equal sign
علامت برابری
sign of the cross
علامت صلیب
signal normalization
هنجارسازی علامت
disconnect signal
علامت انفصال
cut off signal
علامت قطع
command signal
علامت فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com