English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
belay on علامت با طناب در حمایت
Other Matches
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
lanyards طناب کوتاه طناب کمر
lanyard طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
abetment حمایت
lee حمایت
aiding حمایت
support حمایت
egis حمایت
in suppotrtof به حمایت
belay حمایت
protection حمایت
vindication حمایت
patronage حمایت
sponsorship حمایت
aided حمایت
advocation حمایت
protectorship حمایت
aid حمایت
auspices حمایت
sheltering محافظت حمایت
sheltered محافظت حمایت
shelter محافظت حمایت
defended حمایت کردن
sustained حمایت کردن از
sustains حمایت کردن از
aided حمایت کردن
aiding حمایت کردن
to take under one's wing حمایت کردن
shelters محافظت حمایت
belayer حمایت کننده
sustain حمایت کردن از
defend حمایت کردن
defending حمایت کردن
defends حمایت کردن
uphold حمایت کردن از
protection حراست حمایت
aid حمایت کردن
price support حمایت قیمت
support حمایت کردن
upholds حمایت کردن از
to defend [from] حمایت کردن [از]
protects حمایت کردن
vindicating حمایت کردن از
maintenance of membership حمایت از عضویت
vindicates حمایت کردن از
to agitate [for] حمایت کردن
protect حمایت کردن
vindicated حمایت کردن از
protecting حمایت کردن
maintrain حمایت کردن از
overprotection حمایت مفرط
propugn حمایت کردن از
dynamic balay حمایت متحرک
emotional support حمایت عاطفی
vindicate حمایت کردن از
vindicative حمایت امیز
self support حمایت از خود
partisanship هواخواهی حمایت
covering a man حمایت فوروارد
price support حمایت قیمتی
maintenance حمایت خرجی
vindicable حمایت کردنی
protege حمایت شده شاگرد
espousing شوهردادن حمایت کردن از
espouse شوهردادن حمایت کردن از
consumerism حمایت از مصرف کننده
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
protectionism مکتب طرفدار حمایت
espoused شوهردادن حمایت کردن از
auspice سایه حمایت توجهات
espouses شوهردادن حمایت کردن از
assist پیوستن به حمایت کردن از
assisted پیوستن به حمایت کردن از
bring up صعود با حمایت از بالا
environmetal protection حمایت محیط زیستی
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
stead گذاشتن حمایت کردن
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
assists پیوستن به حمایت کردن از
consumer protection حمایت از مصرف کننده
assisting پیوستن به حمایت کردن از
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
in law کسی که تحت حمایت قانون است
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
cord طناب
roped طناب
cords طناب
line طناب خط
footrope طناب پا
lines طناب خط
tackline طناب تک
fag end ته طناب
towline طناب
headline طناب
tow طناب
headlines طناب
ropes طناب
fag ends ته طناب
tows طناب
upper end of the rope سر طناب
hawse laid rope طناب سه لا
rope طناب
running end سر طناب
guys طناب
guy طناب
guide rope طناب
roping طناب کشی
warp طناب ریسمان
shroud laid rope طناب چهارلا
eying چشمی طناب
racking طناب نازک
warped طناب ریسمان
traction rope طناب کشش
veer شل کردن طناب
guy طناب مهاری
painters طناب قایق
seizing stuff نخ طناب پیچی
warps طناب ریسمان
surge شل کردن طناب
roping طناب دوزی
painter طناب قایق
fall طناب قرقره
pass a line رد کردن طناب
parabuckle طناب بالابر
round line طناب گرد
preventor خفت طناب
ropiness طناب نمائی
bottom line طناب زیرین
parrel طناب حلقهای
surges شل کردن طناب
shroud laid rope طناب چهاربند
tackle قرقره و طناب
surged شل کردن طناب
ropeway طناب نقاله
parabuckle طناب جرثقیل
towline طناب سورتمه
slackens شل کردن طناب
tackles قرقره و طناب
tackling طناب وقرقره
tackling قرقره و طناب
tail on طناب را بکشید
loop حلقه طناب
to skip rope از طناب پریدن
looped حلقه طناب
loops حلقه طناب
tackles طناب وقرقره
tackled قرقره و طناب
slackening شل کردن طناب
tightwire طناب سیمی
tie down طناب اتصال
thightrope طناب بندبازی
slackened شل کردن طناب
slacken شل کردن طناب
ratline طناب پیراج
reeve مرغدانی طناب
tackled طناب وقرقره
pendant طناب نگهدارنده
pendant طناب اتصال
ropery طناب بازی
lanyards طناب طرقه کش
lanyards طناب پرچم
lanyards تسمه یا طناب
stern rope طناب پاشنه
stern rope طناب شماره شش
steel wire rope طناب فولادی
small stuff طناب نازک
lanyard طناب طرقه کش
lanyard طناب پرچم
ropery طناب بافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com