English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
composite symbol علامت ترکیبی
Other Matches
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
agglutinative ترکیبی
synthetical ترکیبی
ingradient جز جز ترکیبی
trivalence سه ترکیبی
trivalency سه ترکیبی
composite casting ترکیبی
combinatory ترکیبی
combinatorial ترکیبی
combinational ترکیبی
synthesic ترکیبی
combinative ترکیبی
synthetic ترکیبی
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
combination influence عامل ترکیبی
mix مخلوط ترکیبی
turboramjet ترکیبی از توربوجت و رم جت
shapeliness خوش ترکیبی
composite metal فلز ترکیبی
combination bands نوارهای ترکیبی
affinity میل ترکیبی
mixes مخلوط ترکیبی
combinational circuit مدار ترکیبی
combination tone صوت ترکیبی
elective affinity میل ترکیبی
composite video تصویر ترکیبی
synthetic method روش ترکیبی
parathesis ترکیبی بی تغییر
ingredients جزء ترکیبی
diphthongs صدای ترکیبی
ordinal number عدد ترکیبی
syntax error اشتباه ترکیبی
affinities میل ترکیبی
syntactical analysis تحلیل ترکیبی
mixed cell refernce ارجاع سل ترکیبی
mixed glue چسب ترکیبی
semisynthetic نیمه ترکیبی
sequential storage انباره ترکیبی
mixed strategy استراتژی ترکیبی
ingredient جزء ترکیبی
diphthong صدای ترکیبی
combined transport document اسناد حمل ترکیبی
diatessaron ترکیبی ازچهار دارو
histamine ترکیبی بفرمول 3N9H5C
ctd سند حمل ترکیبی
ct حمل و نقل ترکیبی
hemiterpene ترکیبی بفرمول 8H5C
compound leverage floor jack اهرم بالابر ترکیبی
feasion بمب ترکیبی اتمی
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
combined transport حمل و نقل ترکیبی
hydrogen bombs بمب ترکیبی اتمی
Borromini capital [نوعی سر ستون ترکیبی]
chemical affinity میل ترکیبی شیمیایی
hydrogen bomb بمب ترکیبی اتمی
cto عامل حمل ونقل ترکیبی
mixed column line graph نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line chart نمودار ستونی- خطی ترکیبی
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
combined transport operator عامل حمل و نقل ترکیبی
lattin ترکیبی مانند فلز برنج
deoxidize از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
carbide ترکیبی از کربن و چند عنصرفلزی
latten ترکیبی مانند فلز برنج
ketol ترکیبی مرکب ازالکل و استون
hexahydrate ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
fiata combined transport bill of lading بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
basophile میل ترکیبی شدیدبا موادقلیایی
cob [ترکیبی از خاک رس، ریگ، شن و کاه و آب]
contraction parry ترکیبی ازدفاع ساده وچرخشی
BPP چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
syntactic طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
iodoform ترکیبی از ید که برای گندزدایی و مانند انهابکارمیبرند
syntactical طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
BPP هشت بیت برای ترکیبی از رنگها
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
monad ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
chloramine هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
silicone ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
cannon [ترکیبی از سبک های امپراتوری ناپلئون و فدرال]
polyene ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
hypotaxis رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fbl lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
octad جسم بسیط یا ذرهای که قوه ترکیبی ان برابر است با8واحد
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
large model مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
cards ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
polyamide پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
musicom یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
mixd weave بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
synthetic resins صمغهای مصنوعی صمغهای ترکیبی
synthetic oils روغنهای مصنوعی روغنهای ترکیبی
colours دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
apostrophe علامت
marks علامت
symptom علامت
presage علامت
mark علامت
presaged علامت
apostrophes علامت
symptoms علامت
brands علامت
emblem علامت
brand علامت
emblems علامت
branding علامت
signal علامت
codes and codification علامت
insignia علامت
stripes علامت
symbol علامت
differentia علامت
stripe علامت
indicium علامت
badge علامت
apostrophize علامت
fog signal علامت مه
badges علامت
caret علامت
presages علامت
tick علامت
ticked علامت
ticks علامت
designation علامت
indicator علامت
designations علامت
presaging علامت
ditto علامت
impresa علامت
bullet یک علامت
signalled علامت
symptomless بی علامت
tags علامت
banner علامت
bullets یک علامت
unsigned بی علامت
token علامت
characters علامت
character علامت
tokens علامت
signaled علامت
banners علامت
code علامت
marine code علامت
signal generator علامت زا
signum علامت
tag علامت
busy signal علامت اشغال
check mark علامت کنترل
interrogatives علامت سئوال
check character علامت مقابلهای
celtic cross علامت ضربدر
calibration mark علامت کالیبراسیون
capital asset علامت تجارتی
say the word <idiom> علامت دادن
To give a signal ( sign) . علامت دادن
Trade mark. علامت تجارتی
marker pen علامت گذار
bracket علامت پرانتز
V-signs علامت پیروزی
V-sign علامت پیروزی
status symbols علامت مقام
exclamation mark علامت تعجب
brand names علامت ساخت
frequency mark علامت فرکانس
interrogative علامت سئوال
codes and codification علامت گذاری
coding علامت گذاری
status symbol علامت مقام
brevity code علامت اختصاری
brand leader علامت تجارتی
arrow head علامت پیکان
minus sign علامت منها
minus signs علامت منها
analog signal علامت قیاسی
advisory signal علامت هشدار
advance sign علامت اوانس
acoustic signal علامت صوتی
minus کم شد با علامت منفی
brand name علامت ساخت
signed علامت دار
signalling علامت دهی
signaling علامت دهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com