English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
annotation symbol علامت حاشیه نویسی
Other Matches
annotation حاشیه نویسی
annotations حاشیه نویسی
tot سرجمع حاشیه نویسی
tots سرجمع حاشیه نویسی
notations بخاطر سپاری حاشیه نویسی
notation بخاطر سپاری حاشیه نویسی
scholium حاشیه نویسی برمتن کتاب شرح وتفسیر
asterisk که در برنامه نویسی علامت ضرب است
asterisks که در برنامه نویسی علامت ضرب است
idegraphy علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
forth نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
Herati border طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
border line خط حاشیه
skirted حاشیه
skirt حاشیه
border حاشیه
draft حاشیه
draught حاشیه
skirts حاشیه
apostil حاشیه
skirter حاشیه رو
gloss حاشیه
postil حاشیه
frilling حاشیه
fringes حاشیه
verges حاشیه
verge حاشیه
fimbriation حاشیه
outskirt حاشیه
marginal حاشیه
braided حاشیه
rim حاشیه
listel حاشیه
rims حاشیه
selvage حاشیه
fringe حاشیه
list حاشیه
braid حاشیه
brimming حاشیه
selvedge حاشیه
brims حاشیه
margent حاشیه
brink حاشیه
brimmed حاشیه
brim حاشیه
braids حاشیه
marge حاشیه
marginally در حاشیه
rand حاشیه
margine حاشیه
marginate حاشیه
marginal note حاشیه
border حاشیه زه
bordered حاشیه
bordered حاشیه زه
bordering حاشیه
margin حاشیه
bordering حاشیه زه
margins حاشیه
kerb=curb حاشیه
circumstantiality حاشیه پردازی
kerb حاشیه پیاده رو
anconis حاشیه تزئین
annotator حاشیه نویس
bordered حاشیه گذاشتن
frieze حاشیه ارایشی
emarginate برداشتن حاشیه از
marginalised در حاشیه قراردادن
to leave a margin حاشیه گذاشتن
friezes حاشیه ارایشی
border حاشیه فرش
unresolved corners حاشیه متقاطع
profit margin حاشیه سود
profit margins حاشیه سود
buffer distance حاشیه امنیت
scholiast حاشیه نویس
fixing حاشیه ریشه
border حاشیه گذاشتن
gloss حاشیه نوشتن بر
bleeding edge حاشیه نقشه
kerbs حاشیه پیاده رو
ancon حاشیه تزئین
sewing حاشیه دوزی
drawnwork حاشیه دوزی
bordering حاشیه گذاشتن
divagation حاشیه روی
rims لبه حاشیه
annotated حاشیه نوشتن
braid نوار حاشیه
annotates حاشیه نوشتن
frill حاشیه دوختن بر
impluse margine حاشیه ایمپولز
annotating حاشیه نوشتن
marginalized در حاشیه قراردادن
marginalize در حاشیه قراردادن
margent حاشیه کتاب
annotate حاشیه نوشتن
marginalizes در حاشیه قراردادن
marginalizing در حاشیه قراردادن
braided نوار حاشیه
edging حاشیه یابی
offset حاشیه صحافی
limbate حاشیه دار
braids نوار حاشیه
edgings حاشیه یابی
laciniated حاشیه دار
offsetting حاشیه صحافی
lister حاشیه دوز
frizzy حاشیه دار
frizzly حاشیه دار
laciniate حاشیه دار
fringy حاشیه دار
marginally بطور حاشیه
fimbriated حاشیه دار
fimbriate حاشیه دار
hems حاشیه دارکردن
marginal وابسته به حاشیه
hemming حاشیه دارکردن
hemmed حاشیه دارکردن
hem حاشیه دارکردن
fringed حاشیه دار
rim لبه حاشیه
rimmed حاشیه دار
marginalising در حاشیه قراردادن
marginalises در حاشیه قراردادن
marginalia یادداشتهای حاشیه
marge حاشیه دارکردن
frilled حاشیه دار
frills حاشیه دوختن بر
purfle حاشیه راتزئین کردن
purfle حاشیه دوزی کردن
drawnwork حاشیه توری پارچه
chitterlings حاشیه چین دار
friezes حاشیه زینتی دادن به
tat حاشیه توری گذاشتن
frills حاشیه چین دار
cylinder skirt حاشیه یا دامنه سیلندر
frill حاشیه چین دار
chitlings حاشیه چین دار
tatting توری حاشیه لباس
candlewick نخ پنبهای حاشیه دوزی
crisfate دارای حاشیه موجی
repand دارای حاشیه موجی
purfle ارایش حاشیه دوزی
frieze حاشیه زینتی دادن به
chitlins حاشیه چین دار
edge of rug لبه و حاشیه فرش
border حاشیه دار کردن
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
tat توری حاشیه بافتن
crab border حاشیه خرچنگی [فرش]
solvency margin حاشیه عدم اعسار
binding offset حاشیه جبران شیرازه
to margin the text of a book در حاشیه گذاشتن کتاب
fringe حاشیه دار کردن
cushion-course [حاشیه تزئینی نازبالش]
fringes حاشیه دار کردن
anathyrosis تراشیدن حاشیه سنگ
bordering حاشیه دار کردن
sinuate دارای حاشیه موجی
bordered حاشیه دار کردن
furbelow حاشیه چین دار
fuller حدیده حاشیه دار
tat دارای حاشیه توری کردن
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
margins مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins اندک حاشیه دار کردن
margin مشخص کردن اندازه و حاشیه
fretwork برجسته کاری حاشیه گذاری
margin اندک حاشیه دار کردن
faggot ریشه کردن حاشیه پارچه
faggots ریشه کردن حاشیه پارچه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com