English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
war service chevron علامت خدمات جنگی
Other Matches
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
war service chevron علامت خدمت در منطقه جنگی
orange forces علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
warships کشتی جنگی ناو جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
unbundled خدمات
services خدمات
loyal services خدمات صادقانه
Civil Service خدمات اجتماعی
Civil Service خدمات کشوری
health services خدمات بهداشتی
mail services خدمات پستی
hospital benefit خدمات بیمارستانی
civil defence service خدمات کشوری
civil خدمات شهری
goods and services کالاها و خدمات
social services خدمات اجتماعی
welfare services خدمات رفاهی
medical service خدمات پزشکی
administrative services خدمات اداری
we owe him for his services خدمات او هستم
auxiliary service خدمات جنبی
technical services خدمات فنی
personnel services خدمات کارمندی
personnel services خدمات پرسنلی
joint services خدمات مشترک
information service خدمات اطلاعات
advisory services خدمات مشورتی
social work خدمات اجتماعی
public services خدمات عمومی
medical services خدمات پزشکی
civil services خدمات دولتی
service passport پاسپورت خدمات
service industry صنعت خدمات
service sector بخش خدمات
service squadron گروه خدمات
service support پشتیبانی خدمات
special services خدمات مخصوص
service unit یکان خدمات
field service خدمات رزمی
signal services خدمات مخابراتی
field service خدمات پایکار
sister services خدمات وابسته
field exercise خدمات صحرایی
social service خدمات اجتماعی
field duty خدمات رزمی
service force یکان خدمات
service department بخش خدمات
service company گروهان خدمات
urban servitudes خدمات شهری
services خدمات سرویسها
service department قسمت خدمات
crypto service خدمات رمز
common user خدمات عمومی
computer utility خدمات کامپیوتری
postal services خدمات پستی
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
service squadron قسمت خدمات دریای
complimentary supply خدمات یا کلاهای مجانی
public utilities خدمات عمومی مانند اب
combat service support پشتیبانی خدمات رزمی
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
beach group گروه خدمات ساحلی
railroad service خدمات راه اهن
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
port auxiliary service یگان خدمات بندری
computer serrices company شرکت خدمات کامپیوتری
i am satisfied with his servic از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
obliging حاضر خدمات مهربان
bunched income درامد خدمات شخصی
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
home service خدمات فروش در داخل کشور
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
terminal service company گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
ordnance service خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
bristly جنگی
serviced جنگی
scrapper جنگی
warlike جنگی
tactically جنگی
service جنگی
tactical جنگی
martial جنگی
fighting جنگی
martin جنگی
dogfight سگ جنگی
dogfights سگ جنگی
battle line خط جنگی
prisoners of war اسیر جنگی
contraband of war قاچاق جنگی
prisoners of war زندانی جنگی
combatant vessel ناو جنگی
compartment دهلیز جنگی
tactic تدابیر جنگی
bantam خروس جنگی
bantams خروس جنگی
combat tire لاستیک جنگی
war horses اسب جنگی
warlike preparations تدارکات جنگی
warfare economy اقتصاد جنگی
combatant vessel کشتی جنگی
combat exercise مانور جنگی
interned پناهنده جنگی
war state دولت جنگی
lived فشنگ جنگی
dry run عملیات جنگی
dry run تمرین جنگی
war ship کشتی جنگی
missing گمشده جنگی
enginery اسباب جنگی
lived تیراندازی جنگی
war vessel کشتی جنگی
chariots ارابه جنگی
dim light چراغ جنگی
prisoner of war اسیر جنگی
war strenght استعداد جنگی
prisoner of war زندانی جنگی
warheads کلاهک جنگی
warhead کلاهک جنگی
chariot ارابه جنگی
destrer اسب جنگی
destrier اسب جنگی
lived مهمات جنگی
warpath مسیر جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
armed naval vessel ناو جنگی
accredited correspondent خبرنگار جنگی
war material وسایل جنگی
war material تجهیزات جنگی
campaign badge نشان جنگی
campaign medal مدال جنگی
navy کشتی جنگی
battle problems مسائل جنگی
war indemnity تاوان جنگی
navies کشتی جنگی
war plan طرح جنگی
battle casualty تلفات جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle sight درجه جنگی
battle station پایگاه جنگی
warplane هواپیمای جنگی
battleplane هواپیمای جنگی
battle map نقشه جنگی
battle lights چراغهای جنگی
battle dress جلیقه جنگی
war reserves ذخایر جنگی
war plan نقشه جنگی
battle plane هواپیمای جنگی
military جنگی ارتش
actions عملیات جنگی
campaigning عملیات جنگی
war cry فریاد جنگی
stratagems حیله جنگی
war crimes جنایات جنگی
cocker خروس جنگی
combat firing تیراندازی جنگی
war crime جنایات جنگی
combat ration جیره جنگی
war refugee آواره جنگی
action عملیات جنگی
war indemnity غرامت جنگی
compartments دهلیز جنگی
tactics تدابیر جنگی
battleships کشتی جنگی
battleship کشتی جنگی
war gas گاز جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com