English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
check mark علامت کنترل
control signal علامت کنترل
Search result with all words
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
Other Matches
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
symptomless بی علامت
brand علامت
branding علامت
differentia علامت
fog signal علامت مه
stripes علامت
characters علامت
character علامت
emblem علامت
symptom علامت
emblems علامت
stripe علامت
ticked علامت
symptoms علامت
token علامت
tokens علامت
signalled علامت
apostrophize علامت
signaled علامت
ticks علامت
caret علامت
brands علامت
insignia علامت
bullet یک علامت
designation علامت
designations علامت
signum علامت
codes and codification علامت
signal generator علامت زا
code علامت
banners علامت
banner علامت
signal علامت
apostrophes علامت
symbol علامت
apostrophe علامت
marks علامت
impresa علامت
tick علامت
ditto علامت
mark علامت
marine code علامت
indicator علامت
tag علامت
presages علامت
tags علامت
badge علامت
badges علامت
presage علامت
indicium علامت
unsigned بی علامت
presaged علامت
bullets یک علامت
presaging علامت
accident علامت سلاح
signal detection علامت یابی
signalling علامت دهی
trade mark علامت تجارتی
banners علامت علم
accidents علامت بد مرض
signal level سطح علامت
accident علامت بد مرض
signed علامت دار
word mark علامت کلمه
signallzation علامت گذاری
indicator علامت خط نشانه
question mark علامت سوال
question marks علامت سوال
minus کم شد با علامت منفی
minus signs علامت منها
signaler علامت دهنده
signal normalization هنجارسازی علامت
trade mark علامت بازرگانی
trade mark علامت تجاری
plus signs علامت بعلاوه
banner علامت علم
signaled علامت نشانه
symbol علامت نمون
warning signal علامت خطر
signaled علامت دادن
warning sign علامت احضار
warning sign علامت اخطار
typicalness علامت شاخصیت
demarcation علامت گذاری
signal علامت نشانه
allegory نشانه علامت
signal علامت دادن
typification علامت سازی
advance sign علامت اوانس
advisory signal علامت هشدار
stand علامت یادبود
typicality نمونه علامت
acoustic signal علامت صوتی
sign position موقعیت علامت
sign position مکان علامت
plus signs علامت جمع
plus signs علامت باضافه
allegories نشانه علامت
plus sign علامت جمع
signalled علامت نشانه
plus sign علامت باضافه
plus sign علامت بعلاوه
signalled علامت دادن
trig علامت گذاشتن
sleeve emblem علامت سردست
sign position موضوع علامت
accidents علامت سلاح
marked علامت دار
trademark علامت تجارتی
trademark علامت تجاری
trademarks علامت تجارتی
trademarks علامت تجاری
say the word <idiom> علامت دادن
marks علامت گذاری
marks علامت گذاشتن
marks نشان علامت
start signal علامت شروع
brand علامت رقم
brand علامت تجاری
brand علامت تجارتی
branding علامت رقم
stonemason's mark علامت سنگتراش
stop dog علامت وقف
exclamation mark علامت تعجب
what علامت استفهام
symbol table جدول علامت
invert علامت چاپ
inverting علامت چاپ
inverts علامت چاپ
earmarking علامت گذاری
bracket این علامت
ha علامت تعجب
telegraph signal علامت تلگرافی
temporal sign علامت زمانی
terminal symbol علامت پایانی
oh علامت صفر
showing علامت مظهر
showings علامت مظهر
stop sign علامت توقف
branding علامت تجاری
To give a signal ( sign) . علامت دادن
markings علامت گذاری
brand names علامت ساخت
V-signs علامت پیروزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com