Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
Other Matches
guildhall
عمارت شهرداری
town hall
عمارت شهرداری
town halls
عمارت شهرداری
guildhalls
عمارت شهرداری
town council
انجمن شهرداری
municipal council
انجمن شهرداری
councilman
عضو انجمن شهرداری
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
ccitt
انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
conventicle
انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
athenaeum
انجمن ادبی انجمن دانش
atheneum
انجمن ادبی انجمن دانش
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
trade unions
اتحادیه اصناف
occupation tax
مالیات اصناف
trades unions
اتحادیه اصناف
trade union
اتحادیه اصناف
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
guildhalls
محل اجتماع اصناف
guildhall
محل اجتماع اصناف
borough justice
عضو خانه اصناف
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
guild
اتحادیه محل اجتماع اصناف
guilds
اتحادیه محل اجتماع اصناف
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
municipality
شهرداری
municipalities
شهرداری
City Hall
شهرداری
imaret
عمارت
edifice
عمارت
halls
عمارت
hall
عمارت
diwan
عمارت
divan
عمارت
imaret
عمارت
edifices
عمارت
mansion house
عمارت
constructions
عمارت
construction
عمارت
municipal court
دادگاه شهرداری
municipal revenue
درامد شهرداری
municipally
بوسیله شهرداری
municipal spending
مخارج شهرداری
municipally
از لحاظ شهرداری
town hall
کاخ شهرداری
municipal budget
بودجه شهرداری
town halls
کاخ شهرداری
burgomaster
اعضای شهرداری
mayoralty
ریاست شهرداری
jurat
رئیس شهرداری
dump car
ماشین شهرداری
mayorship
ریاست شهرداری
municipal
مربوط به شهرداری
municipally
از راه شهرداری
City Hall
ساختمان شهرداری
gazeboo
عمارت تابستانی
mansions
عمارت بزرگ
a building of small scale
عمارت کوچک
fenestration
روزنههای عمارت
the interior of a building
اندرون عمارت
flat
قسمتی از یک عمارت
flattest
قسمتی از یک عمارت
mansion
عمارت بزرگ
building
عمارت دیسمان
dump truck
کامیون زباله بر شهرداری
municipalize
بدست شهرداری دادن
town hall
تالار شهرداری یا فرمانداری
municipalist
متخصص درامور شهرداری
town clerk
کارمند شهرداری یافرمانداری
town halls
تالار شهرداری یا فرمانداری
pavilion
عمارت کلاه فرنگی
pavilions
عمارت کلاه فرنگی
perron
پلکان جلو عمارت
gloriette
عمارت کلاه فرنگی
mansion
عمارت چند دستگاهی
mansions
عمارت چند دستگاهی
Capitol
عمارت کنگره درشهرواشینگتن
Capitol
عمارت پارلمان ایالتی
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
soffite
سقف قسمت پایین عمارت
soffit
سقف قسمت پایین عمارت
municipality
شهریا بخشی که دارای شهرداری است
municipalities
شهریا بخشی که دارای شهرداری است
podesta
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
interfenestration
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
boroughs
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
alderman
نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen
نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child.
عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
council
انجمن
convocations
انجمن
councils
انجمن
guild
انجمن
convocation
انجمن
club
انجمن
instituted
انجمن
borough council
انجمن ده
clubs
انجمن
society
انجمن
clubbing
انجمن
societies
انجمن
clubbed
انجمن
instituting
انجمن
agora
انجمن
institutes
انجمن
community
انجمن
meeting
انجمن
gatherings
انجمن
communities
انجمن
committee
انجمن
committees
انجمن
reunion
انجمن
meetings
انجمن
reunions
انجمن
gathering
انجمن
guilds
انجمن
institute
انجمن
group
انجمن
coteries
انجمن
fellowsh
انجمن
association
انجمن
associations
انجمن
groups
انجمن
company
انجمن
comitia
انجمن
companies
انجمن
confranternity
انجمن
coterie
انجمن
quaker's meeting
انجمن خاموش
town meeting
انجمن شهری
faction
انجمن فرقه
factions
انجمن فرقه
caucuses
انجمن حزبی
assembly
اجتماع انجمن
academies
انجمن دانش
prayer meeting
انجمن دعا
caucus
انجمن حزبی
secret society
انجمن سری
academy
انجمن دانش
congresses
انجمن مجلس
congress
انجمن مجلس
municipal council
انجمن شهر
local authority
انجمن محلی
to hold a meeting
انجمن کردن
town council
انجمن شهر
trade association
انجمن صنفی
conferences
انجمن باشگاهها
hunts
انجمن شکارچیان
conclave
انجمن محرمانه
conclaves
انجمن محرمانه
hunt
انجمن شکارچیان
hunted
انجمن شکارچیان
benefits society
انجمن خیریه
meeting
انجمن جلسه
council chamber
انجمن گاه
confraternity
انجمن اخوت
conference
انجمن باشگاهها
consistory
انجمن کاتوزیان
folkmot
انجمن شهر
folkmoot
انجمن شهر
associate computer professionals
انجمن کامپیوترکاران
foregather
انجمن کردن
meetings
انجمن جلسه
conventions
پیمان نامه انجمن
junta
دسته انجمن سری
orchestration
تنظیم انجمن سازی
juntas
دسته انجمن سری
orchestrations
تنظیم انجمن سازی
rural district council
انجمن محلی زراعی
fraternities
انجمن اخوت صنف
fraternity
انجمن اخوت صنف
PTA's
انجمن اولیا و مربیان
word processing society
انجمن پردازش کلمه
special libraries association
انجمن کتابخانههای مخصوص
society for computer medicine
انجمن پزشکی کامپیوتر
PTA
انجمن اولیا و مربیان
smart set
انجمن شیک پوشان
sla
انجمن کتابخانههای مخصوص
convention
پیمان نامه انجمن
wps
انجمن پردازش کلمه
iranian physical society
انجمن فیزیک ایران
marist
عضو انجمن مریم
municipal councillor
عضو انجمن شهر
orchestral
وابسته به انجمن نوازندگان
election supervisory council
انجمن نظارت بر انتخابات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com