Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
Other Matches
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
pararescue team
تیم تجسس و نجات
antisubmarine search
عملیات تجسس ضد زیردریایی
counter surveillance
عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
rescue operation
عملیات نجات
rescue and assistance
عملیات نجات و مددکاری
fire and rescue
عملیات نجات و اطفای حریق
escape line
مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
mine watching
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
investigations
تجسس
searchingly
تجسس
searches
تجسس
search
تجسس
searched
تجسس
scan
تجسس
investigation
تجسس
equivoque
تجسس
scans
تجسس
indagation
تجسس
scanned
تجسس
equivoke
تجسس
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
chemical survey
تجسس شیمیایی
espial officer
افسر تجسس
surveillant
تجسس کننده
investigation
تجسس وارسی
investigations
تجسس وارسی
searched
تجسس کردن
researched
تجسس تحقیق
feedout
تجسس کردن
searches
تجسس کردن
research
تجسس تحقیق
searchingly
تجسس کردن
search
تجسس کردن
ground surveillance
تجسس زمینی
air search
تجسس هوایی
researches
تجسس تحقیق
researching
تجسس تحقیق
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
scans
تجسس کردن بارادار
scanned
تجسس کردن بارادار
scan
تجسس کردن بارادار
surveillance radar
رادار تجسس هدف
air surveillance
تجسس واکتشاف هوایی
surveillance
تجسس بررسی کردن
seeker
رادار تجسس هدف
radiological survey
تجسس تشعشع اتمی
sector of search
منطقه تجسس رادار
specific search
تجسس اختصاصی منطقه
target aquisition
سیستم تجسس هدف
combat surveillance
تجسس میدان رزم
terrain spotting
تجسس کردن زمین
search attack unit
یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
snoops
نگاه تجسس امیز کردن
visit and search
بازدید و تجسس کردن ناو
snooping
نگاه تجسس امیز کردن
snoop
نگاه تجسس امیز کردن
spiral scanning
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
sweep
تجسس هوایی سریع منطقه دشمن
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
intercepting search
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
rescuing
نجات
rescues
نجات
liberation
نجات
escape line
خط نجات
salvation
نجات
rescued
نجات
rescue
نجات
life jacket
کت نجات
safety
نجات
life vest
کت نجات
liveries
نجات
livery
نجات
saviour
نجات دهنده
redeliver
از نو نجات دادن
salvation
سبب نجات
refugee relief
نجات پناهندگان
deliver
نجات دادن
rescue basket
زنبیل نجات
plane guard
ناو نجات
saviours
نجات دهنده
plane guard
ناوگارد نجات
crash boat
قایق نجات
life line
طناب نجات
life jacket
جلیقه نجات
survives
نجات دادن
survived
نجات دادن
life buoy
بویه نجات
life buoy
حلقه نجات
life belt
کمربند نجات
life boat
کرجی نجات
survive
نجات دادن
delivers
نجات دادن
life line
بند نجات
life net
تور نجات
parachut
چتر نجات
life float
قایق نجات
safety boat
قایق نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
recovers
نجات دادن
recovering
نجات دادن
recover
نجات دادن
life vest
جلیقه نجات
lifesaving
نجات غریق
surviving
نجات دادن
liferaft
شناوه نجات
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
life raft
قایق نجات
survivors
نجات یافتگان
lifeguards
نجات غریق
lifebelt
کمربند نجات
lifebelts
کمربند نجات
lifeguard
نجات غریق
parachuting
چتر نجات
resuscitation
نجات غریق
breeches buoy
بویه نجات
parachuted
چتر نجات
fire escape
نردبان نجات
fire escapes
نردبان نجات
stole
جلیقه نجات
lifeboat
قایق نجات
lifeboats
قایق نجات
parachute
چتر نجات
safety belts
کمربند نجات
survival suit
لباس نجات
salvageable
قابل نجات
life boad
قایق نجات
salvable
نجات یافتنی
savior
نجات دهنده
save
نجات دروازه
parachutes
چتر نجات
survival pack
بسته نجات
saves
نجات دروازه
saved
نجات دروازه
safety belt
کمربند نجات
salvage
از خطرنابودی نجات دادن
salvaging
از خطرنابودی نجات دادن
lifesaving
وسیله نجات غریق
helicopter rescue strop
کمربند نجات هلیکوپتر
lifesaving
نجات دهنده زندگی
lifesaver
نجات دهنده زندگانی
survivors
نجات یافتگان از مرگ
life belt
کمربند نجات غریق
life belt
لاستیک نجات غریق
life buoy
حلقه نجات غریق
fire and rescue
نجات و اطفای حریق
life vest
لباس نجات غریق
liferaft
قایق نجات لاستیکی
helicopter rescue net
تور نجات هلیکوپتر
mae west
جلیقه نجات فشاری
lifeguards
گارد نجات دریایی
paradrop
بارریزی باچتر نجات
lifeguard
گارد نجات دریایی
pararaft
وسایل نجات چتربازی
lifeguard
مامور نجات غریق
soteriology
مبحث نجات رستگاری
salvages
از خطرنابودی نجات دادن
lifeguards
مامور نجات غریق
salvaged
از خطرنابودی نجات دادن
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
lifeline
طناب یارسن نجات غواص
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
lifelines
طناب یارسن نجات غواص
save one's neck/skin
<idiom>
نجات خوداز خطر ومشکل
lifeguard
نجات غریق محافظ شخصی
life line
طناب وصل به حلقه نجات
save
نجات دادن پس انداز کردن
saved
نجات دادن پس انداز کردن
saves
نجات دادن پس انداز کردن
lifeguards
نجات غریق محافظ شخصی
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com