English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
casus belli عمل خصمانه باعث جنگ
Other Matches
adversarial خصمانه
hostilely خصمانه
hostile خصمانه
hostilities عملیات خصمانه
hostility عملیات خصمانه
hostile act عمل خصمانه
hostile acts اقدامات خصمانه
inimical خصمانه غیردوستانه
resumption of hostilities از سر گیری عملیات خصمانه
hostile خصم عملیات خصمانه
causing باعث
incentive باعث
incentives باعث
author باعث
cause باعث
causes باعث
to give birth to باعث شدن
to give rise to باعث شدن
vibrative باعث ارتعاش
vibratory باعث ارتعاش
productive of annoyance باعث زحمت
it will give rise to a quarrel باعث دعواخواهد شد
makes باعث شدن
give rise to باعث شدن
motives محرک باعث
motive محرک باعث
author باعث شدن
make باعث شدن
take its toll <idiom> باعث ویرانی
touch off <idiom> باعث انفجارشدن
set off <idiom> باعث انفجارشدن
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
With pleasure. باعث افتخار من است.
My pleasure. باعث افتخار من است.
occasions تصادف باعث شدن
occasioning تصادف باعث شدن
occasioned تصادف باعث شدن
drinking was his ruin باعث خرابی اوشد
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
give rise to <idiom> باعث کاری شدن
to cavse to see باعث دیدن شدن
get (someone) down <idiom> باعث ناراحتی شدن
It is to our credit. باعث روسفیدی ماست
do out of <idiom> باعث از دست دادن
put through the wringer <idiom> باعث استرسزیاد شدن
it provokes laughter باعث خنده است
occasion تصادف باعث شدن
it occasioned his death باعث مرگ اوشد
step on one's toes <idiom> باعث رنجش شدن
give to understand <idiom> باعث فهم کسی شدن
swirl گشتن باعث چرخش شدن
give pause to <idiom> باعث توقف وفکر شدن
swirled گشتن باعث چرخش شدن
get through to <idiom> باعث فهمیدن کسی شود
swirling گشتن باعث چرخش شدن
makes باعث شدن وادار یا مجبورکردن
swirls گشتن باعث چرخش شدن
make باعث شدن وادار یا مجبورکردن
have باعث انجام کاری شدن
having باعث انجام کاری شدن
occasion سبب موقعیت باعث شدن
occasioned سبب موقعیت باعث شدن
step up <idiom> باعث سریع شدن چیزی
hemagglutinate باعث انعقاد خون شدن
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
make out <idiom> باعث اعتماد،اثبات شخص
put on the map <idiom> باعث معروف شدن مکانی
knock the living daylights out of someone <idiom> باعث غش کردن کسی شدن
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
throw back باعث تاخیر شدن رجعت
occasioning سبب موقعیت باعث شدن
stir up a hornet's nest <idiom> باعث عصبانیت مردم شدن
occasions سبب موقعیت باعث شدن
business که باعث میشود یک تجارت کار باشد
bring the house down <idiom> باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
crack the whip <idiom> باعث سخت کارکردن شخصی شدن
businesses که باعث میشود یک تجارت کار باشد
have the last laugh <idiom> باعث احمق بنظر رسیدن شخص
keep (someone) up <idiom> باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
q fever تب کیو که باعث ذات الریه میشود
pep talk <idiom> صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
glitch هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
definitions کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
avalanche عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
glitches هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
type ahead ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
hemolyze باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
drives باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
drive باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
definition کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
avalanches عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
to show somebody up [by behaving badly] باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
leveled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
hang up <idiom> جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
backspace کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
fatal error خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
template دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
templates دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
fused رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
ctrl انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
CTR انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
actions که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
dry contact اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
backspace کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
yips هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
delta clock مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
turpis causa عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rung [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
leg before ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
in off به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
In the long run fatty food makes your arteries clog up. در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
non breaking space حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
returns دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returning دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
polarized ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
res inter alios debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
halted دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
catastrophic error مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
returned دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
halted دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
memorandum ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
plea in abatement دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
memoranda ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
aggregate دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregates دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
memorandums ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
halts دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
dragging روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
vectors که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
to stir up a hornet's nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
scsi پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
to open a can of worms <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
capitals کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
vector که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
DoubleSpace برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
caps کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
ACPI که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
ditches حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
terminator ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
ditch حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
ditched حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
LSD لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
draw ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
fluttered کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
draws ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
cruelty عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
antihistamine موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
kelly قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
blade cuff قطعهای که با متصل شدن به ساقه تیغه ملخ باعث افزایش عبور جریان هوا از روی موتور میشود
alphaphotographic آنچه باعث نمایش تصاویر با استفاده از حروف گرافیکی از پیش تعیین شده برای سرویسهای تلتکس می شوند
common nuisance منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
french revolution انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
glitch یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
glitches یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد
flattest بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
surges وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
flat بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
surge وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com