Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
encyclical
عمومی وابسته به بخشنامه پاپ
encyclicals
عمومی وابسته به بخشنامه پاپ
Other Matches
hersey
بخشنامه
circulars
بخشنامه
circular
بخشنامه
circulation
جریان بخشنامه
circulations
جریان بخشنامه
circularize
بخشنامه فرستادن به
circular letter
بخشنامه اداری
circularize
بخشنامه صادرکردن
circulars
بخشنامه نشریه
circularize
بخشنامه کردن
circulates
بخشنامه کردن
circulated
بخشنامه کردن
circulate
بخشنامه کردن
circular
بخشنامه نشریه
encyclic
بخشنامه پاپ
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
directives
حکم امریه بخشنامه
directive
حکم امریه بخشنامه
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
generic
عمومی
generals
عمومی
general
عمومی
popular
عمومی
common
عمومی
common
:عمومی
commoners
:عمومی
commoners
عمومی
commonest
:عمومی
commonest
عمومی
public
عمومی
outlining
خط عمومی
wide
عمومی
wider
عمومی
widest
عمومی
oecumenical
عمومی
universal
عمومی
hackneyed
عمومی
rife
عمومی
overt
عمومی
outlines
خط عمومی
outline
خط عمومی
general porpose
عمومی
the public voice
عمومی
outlined
خط عمومی
ecumenic
عمومی
common user
عمومی
public interest
نفع عمومی
public image
تصور عمومی
GHQ
ستاد عمومی
public information
اطلاعات عمومی
public ownership
مالکیت عمومی
public order
نظم عمومی
public law
حقوق عمومی
public network
شبکه عمومی
burdens
هزینه عمومی
public interest
منافع عمومی
public goods
کالاهای عمومی
central war
جنگ عمومی
general reserve
احتیاط عمومی
checkup
معاینه عمومی
public library
کتابخانه عمومی
collective call sign
معرف عمومی
general requirements
نیازهای عمومی
common grid
شبکه عمومی
common purse
وجوه عمومی
common hardware
قطعات عمومی
common parts
قطعات عمومی
common items
قطعات عمومی
common labour
کارگر عمومی
common language
زبان عمومی
public a
وکیل عمومی
public affairs
روابط عمومی
public finance
مالیه عمومی
public facilities
تسهیلات عمومی
public expenditures
مخارج عمومی
cameralistic science
مالیه عمومی
public enterprises
موسسات عمومی
public domain
خط مشی عمومی
public deposits
سپردههای عمومی
public decency
عفت عمومی
public cost
هزینه عمومی
public borrowing
استقراض عمومی
public benefits
منافع عمومی
public amnsement
نمایشگاه عمومی
common nuisance
اضرار عمومی
public place
محل عمومی
overheads
هزینههای عمومی
public nuisances
مزاحمت عمومی
commonwealth
ثروت عمومی
commonwealths
ثروت عمومی
amnesty
عفو عمومی
amnesties
عفو عمومی
secularizing
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
secularized
عمومی کردن
secularize
عمومی کردن
secularising
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
secularised
عمومی کردن
generalizing
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
public nuisance
مزاحمت عمومی
general election
انتخابات عمومی
dispensaries
داروخانه عمومی
dispensary
داروخانه عمومی
public schools
مدارس عمومی
public sector
بخش عمومی
suffrage universal
حق رای عمومی
office
شغل عمومی
offices
شغل عمومی
state property
اموال عمومی
social good
کالاهای عمومی
general strike
اعتصاب عمومی
general strikes
اعتصاب عمومی
general elections
انتخابات عمومی
generalising
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
alameda
گردشگاه عمومی
records depository
بایگانی عمومی
reason of state
مصالح عمومی
quasi public
نیمه عمومی
prevailing
عمومی متداول
public warehouse
انبار عمومی
public utilities
تسهیلات عمومی
public services
خدمات عمومی
public servant
مستخدم عمومی
uniforms
عمومی متحدالمال
uniform
عمومی متحدالمال
public property
مال عمومی
public policy
سیاست عمومی
generalised
عمومی کردن
respublica
رفاه عمومی
plebiscite
اراء عمومی
plebiscites
اراء عمومی
public opinion
افکار عمومی
general practitioner
پزشک عمومی
public relations
روابط عمومی
open house
جشن عمومی
latrine
مستراح عمومی
collective
مشترک عمومی
vogue
عمومی ورایج
rule of thumb
قانون عمومی
public place
مکان عمومی
buses
مسیر عمومی
general intelligence
هوش عمومی
bussed
مسیر عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general meeting
جلسه عمومی
general meeting
مجمع عمومی
busses
مسیر عمومی
bussing
مسیر عمومی
general tariff
تعرفه عمومی
general message
پیام عمومی
general grant
کمک عمومی
general factor
عامل عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com