Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
Other Matches
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
heartstrings
احساسات عمیق
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
thready
رشته رشته باصدای باریک
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
threads
رشته رشته شدن
thread
رشته رشته شدن
fibrillation
رشته رشته سازی
fiberize
رشته رشته کردن
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
deeper
عمیق
deep rooted
عمیق
deepest
عمیق
profound
عمیق
deep
عمیق
fathomless
عمیق
pit type furnace
کوره عمیق
channelled
قسمت عمیق اب
willie waught
جرعه عمیق
canyon
دره عمیق
channeling
قسمت عمیق اب
profoundly
بطور عمیق
recondite
عمیق پیچیده
channel
قسمت عمیق اب
abyss
بسیار عمیق
abysses
بسیار عمیق
midnight
دل شب تاریکی عمیق
soaking pit
کوره عمیق
crevasse
شکاف عمیق
canyons
دره عمیق
depth adjustment
تنظیم عمیق
channeled
قسمت عمیق اب
sopor
خواب عمیق
crevasses
شکاف عمیق
in-depth
دقیق و عمیق
depth charge
خرج عمیق
depth charges
خرج عمیق
channels
قسمت عمیق اب
suspiration
نفس عمیق
abysm
بسیار عمیق
advance cracking
ترکهای عمیق
deep hole boring
سوراخ عمیق
deep hole drilling
سوراخ عمیق
deep fording
عبور از اب عمیق
deep drawing
کشش عمیق
grand opera
اپرای عمیق
deep percolation
نفوذ عمیق
deep targets
هدفهای عمیق
deep well
چاه عمیق
inhalation
نفس عمیق
soulful
پر از احساسات
emotion
احساسات
emotions
احساسات
heartbeat
احساسات
sentiments
احساسات
heartbeats
احساسات
steep
دارای شیب عمیق
canons
دره عمیق وباریک
canon
دره عمیق وباریک
deep charge
خرج عمیق دریایی
deep supporting fire
اتش پشتیبانی عمیق
pit type furnace
کوره نوع عمیق
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
clunk
صدای عمیق و تو خالی
clunks
صدای عمیق و تو خالی
steepest
دارای شیب عمیق
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
ravines
دره تنگ و عمیق
bathyal
مربوط به دریای عمیق
subsoil ploughing
شخم گود یا عمیق
suspire
نفس عمیق کشیدن
slow-wave sleep
[SWS]
خواب عمیق
[روانشناسی]
ebb tide
جریان جذر عمیق
diving well
قسمت عمیق استخر
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
ravine
دره تنگ و عمیق
deep fording
عبوراز پایاب عمیق
subsoil
شخم عمیق زدن
enthused
احساسات رابرانگیختن
enthusing
احساسات رابرانگیختن
rhapsodically
از روی احساسات
enthuses
احساسات رابرانگیختن
to gall a person's kibes
احساسات کسی را
affect
احساسات برخورد
affects
احساسات برخورد
rhapsodical
ناشی از احساسات
schwarmerei
احساسات شدید
schwarmerei
احساسات افراطی
sentimentalize
با احساسات امیختن
enthuse
احساسات رابرانگیختن
d. of feeling
نازکی احساسات
folkway
احساسات عمومی
braced
تحریک احساسات
brace
تحریک احساسات
emotive
وابسته به احساسات
emotionless
عاری از احساسات
acold
بدون احساسات
impressive
برانگیزنده احساسات
affecting
محرک احساسات
nationallism
احساسات ملی
deep hole drilling machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
deep minefield
میدان مین عمیق زیرابی
plunges
گودال عمیق سرازیری تند
deep hole boring machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
plunged
گودال عمیق سرازیری تند
plunge
گودال عمیق سرازیری تند
bore hole pump
تلمبه توربینی چاه عمیق
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
white-hot
دارای احساسات برانگیخته
sexy
دارای احساسات شهوانی
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
religious sentiments
احساسات وعقاید مذهبی
sexiest
دارای احساسات شهوانی
sentimentalization
ایجاد احساسات وعواطف
white hot
دارای احساسات برانگیخته
sentient
حساس دستخوش احساسات
sentimentalism
گرایش بسوی احساسات
sensate
با احساسات درک کردن
self composed
مستولی بر احساسات خود
seentimentally
از روی احساسات یا عاطفه
sweep off one's feet
<idiom>
بر احساسات فائق آمدن
mush
احساسات بیش ازحد
sentimentality
گرایش بسوی احساسات
sexier
دارای احساسات شهوانی
shake-ups
احساسات راتحریک کردن
shake-up
احساسات راتحریک کردن
pathetic
دارای احساسات شدید
fanatic
دارای احساسات شدید
internationalism
احساسات بین المللی
sentimentally
از روی احساسات یاعاطفه
soft spot for someone/something
<idiom>
احساسات تندوتیز داشتن
shake up
احساسات راتحریک کردن
fanatics
دارای احساسات شدید
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
heart goes out to someone
<idiom>
ابراز احساسات کردن
neighbourly feelings
احساسات همسایگی همدردی
fanatical
دارای احساسات شدید
rut
جای چرخ عمیق روی شوسه
ruts
جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
wear one's heart on one's sleeve
<idiom>
نشان دادن تمام احساسات
sectarianize
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
your words offended her
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
To play (trifle) with someones feeling.
با احساسات کسی بازی کردن
pathognomic
وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
get a grip of oneself
<idiom>
کنترل کردن احساسات شخصی
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
high mind
با مناعت دارای احساسات بلند
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
wounded feelings
رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
soul searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
tough minded
دارای فکر خشن وبدون احساسات
philanthropic feelings
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
soul-searching
بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
pornography
نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
backmost
پس ترین
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
homosexuals
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunking
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
homosexual
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunked
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunk
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
She has emotional entanglements (involvement ) .
گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
debunks
احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
passion
اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
soap opera
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap operas
نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
arrant
بدنام ترین
backmost
عقب ترین
hindmost
عقب ترین
undermost
پایین ترین
undermost
زیر ترین
nethermost
پست ترین
furthest
پیشرفته ترین
bottommost
پایین ترین
eldest
مسن ترین
most significant
پراهمیت ترین
lattermost
عقب ترین
least significant
کم اهمیت ترین
drier
: خشک ترین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com