English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
Other Matches
zones ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
flashes عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flashed عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
sketch pad ناحیه کاری حافظه که روی یک صفحه نمایش نشان داده شده است
selections نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
selection نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
paint رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paints رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
scratch file ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
secondary سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
processor سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
framebuffer یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
images فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
chip کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chips کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
electronic element عنصر الکترونیکی
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
carry حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carried حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
sector ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
sectors ناحیه
partition ناحیه
ranges ناحیه
ward ناحیه
district ناحیه
wards ناحیه
region ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
areas ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
local <adj.> ناحیه ای
districts ناحیه
regions ناحیه
situs ناحیه
reach ناحیه
realms ناحیه
reaches ناحیه
reaching ناحیه
output area ناحیه
zone ناحیه
proclimax ناحیه
shires ناحیه
shire ناحیه
realm ناحیه
sympatric هم ناحیه
subregion ناحیه
zones ناحیه
reached ناحیه
demesne ناحیه
chips طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
Equator ناحیه استوایی
erogenous zones ناحیه شهوتزا
region ناحیه فضا
zone منطقه ناحیه
gold field ناحیه زرخیز
sciatic ناحیه چاربند
residential area ناحیه مسکونی
zones منطقه ناحیه
sector commander فرمانده ناحیه
wernicke's area ناحیه ورنیکه
district ناحیه نظامی
intermediate zone ناحیه ی میانی
storage area ناحیه انبارش
silva ناحیه جنگلی
indifference zone ناحیه خنثی
zone of contact ناحیه تماس
erogenous zone ناحیه شهوتزا
fixed area ناحیه ثابت
heat affected zone ناحیه پیوند
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
Sept ناحیه محصو
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
frequency region ناحیه فرکانس
boom swing ناحیه لرزش
audio range ناحیه صوتی
goldfield ناحیه زرخیز
sectors خط کش ریاضی ناحیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
measuring range ناحیه ی سنجش
suppressor area ناحیه بازدارنده
telephone area ناحیه اتصال
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
forbidden zone ناحیه ممنوع
the abdominal region ناحیه شکم
scan area ناحیه پیمایش
buffer area ناحیه میانگیر
skid row ناحیه پست
littoral ناحیه ساحلی
baffle area ناحیه کور
slum ناحیه فقیرنشین
slums ناحیه فقیرنشین
broca's area ناحیه بروکا
districts ناحیه نظامی
soft spot ناحیه نشست
territorialization ایجاد ناحیه
genital zone ناحیه تناسلی
depletion layer ناحیه تخلیه
output area ناحیه خروجی
depletion barrier ناحیه تخلیه
overflow area ناحیه سرریز
active area ناحیه فعال
range of storke ناحیه ضربه
naval district ناحیه دریایی
edge zone ناحیه لبه
work area ناحیه کاری
common area ناحیه مشترک
part سهم ناحیه
critical region ناحیه شاخص
critical region ناحیه بحرانی
regionalism ناحیه گرایی
lumbar ناحیه کمر
depletion zone ناحیه تخلیه
range of variation ناحیه انحراف
range of variation ناحیه تغییر
range of adjustment ناحیه تنظیم
dead space ناحیه کور
two phase region ناحیه دو فازی
depletion area ناحیه تخلیه
radius of action ناحیه رانندگی
oral zone ناحیه دهانی
pyramidal area ناحیه هرمی
climatic region ناحیه اقلیمی
touch spot ناحیه بساوشی
terrain زمین ناحیه
regions ناحیه عملیات
recording eara ناحیه ضبط
regions ناحیه نظامی
motor area ناحیه حرکتی
commutation zone ناحیه کموتاسیون
critical area ناحیه بحرانی
region ناحیه عملیات
region ناحیه نظامی
area search جستجوی ناحیه
arid area ناحیه خشک
input area ناحیه ورودی
regions ناحیه فضا
tweening محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
zones ناحیه دسته بندی
papa پاپ کشیش ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
zone ناحیه دسته بندی
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
delinquency area ناحیه بزه خیز
interference area ناحیه ی تداخل امواج
coalfield ناحیه ذغال خیز
shielding region ناحیه حفافت کننده
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com