English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
additional production personnel عوامل دیگر تولد
Other Matches
ceteris paribus ثابت بودن تمام عوامل دیگر
aborning در بدو تولد در حال تولد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
elasticity of factor substitution کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
births تولد
postnatal پس از تولد
birth تولد
geniture تولد
get زایش تولد
nee تولد یافته
date of birth تاریخ تولد
place of birth محل تولد
Nativity تولد عیسی
birth injury اسیب تولد
birth trauma ضربه تولد
birth cry اوای تولد
getting زایش تولد
gets زایش تولد
the birth of a nation تولد یک ملت
birth certificate گواهی تولد
regeneration تولد تازه
birthday جشن تولد
nascent درحال تولد
regeneracy تولد تازه
rebirth تولد دوباره
rebirth تولد تازه
birthdays جشن تولد
prenatal پیش از تولد
antenatals پیش از تولد
birthday cake کیک تولد
antenatal پیش از تولد
antenatals مربوط به قبل از تولد
redivivus تولد تازه یافته
newborn تازه تولد شده
post natal واقع شونده پس از تولد
postnatal وابسته به بعد از تولد
post-natal واقع شونده پس از تولد
reborn تولد تازه یافته
nascency نوفهوری و اغازی تولد
nascence نوفهوری و اغازی تولد
antenatal مربوط به قبل از تولد
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
precocial دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide ایام عید تولد عیسی
new born زاییده شده تازه تولد یافته
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
palingenesis تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
birthright حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
effects عوامل
m factors عوامل ام
elements of expense عوامل هزینهای
complementary factors عوامل مکمل
motivational factors عوامل محرکه
constant factors عوامل ثابت
factors of production عوامل تولید
human factor عوامل انسانی
factor proportion نسبت عوامل
factor productivity بازدهی عوامل
allocative factors عوامل تخصیصی
growth factors عوامل رشد
justificatory conditions عوامل موجهه
adverse factors عوامل نامساعد
balancing factors عوامل جبرانی
aerodynamic factors عوامل ایرودینامیکی
agents of production عوامل تولید
production factors عوامل تولید
demand factors عوامل تقاضا
natural agents عوامل طبیعی
institutional factors عوامل نهادی
total factor productivity بازدهی کل عوامل
factor price قیمت عوامل
excusatory conditions عوامل رافعه
factor demand تقاضای عوامل
psychological factors عوامل روانی
technical data عوامل فنی
variable factors عوامل متغیر
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
diseconomies عوامل زیان اور
factor price equalization برابرسازی قیمت عوامل
factor price distortions انحراف قیمت عوامل
cryptovariable عوامل متغیر رمز
market forces عوامل موثردر بازار
polygene عوامل توارثی غیرهمردیف
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
factor analysis تجزیه و تحلیل عوامل
o technique تحلیل عوامل زمانی
factor cost line خط هزینه عوامل تولید
factor productivity بهره دهی عوامل
aiming group عوامل مثلث گیری
competitive factors عوامل محرک رقابت
factor mobility تحرک عوامل تولید
factor markets بازارهای عوامل تولید
mechanisms عوامل مکانیکی مکانیزم
fixed factor عوامل تولید ثابت
fixed factor عوامل ثابت تولید
mechanism عوامل مکانیکی مکانیزم
elements of expense عوامل تولید هزینه
retarding factors عوامل کند کننده
mobility of factors of production تحرک عوامل تولید
inputs عوامل تولید منابع
factor earnings درامد عوامل تولید
weathering اثر عوامل جوی
ingredients داخل شونده عوامل
ingredient داخل شونده عوامل
geopolitics مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
factor payments پرداختهای عوامل تولید مانند
non specific factors of production عوامل غیر اختصاصی تولید
aerometeorograph دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
variable factors عوامل قابل تغییر تولید
map k ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
input output table این جدول جریان عوامل تولید
neutral technology تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
self buried مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
columnar transposition تغییر مکان دادن عوامل در ستون
unpredictable factors عوامل غیر قابل پیش بینی
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
shift forward انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
danc solution نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
fission products عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
m factors عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
Their birthdays are four days apart. روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
functional distribution توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
lysenkoism نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
elements of weather عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
chemical survey بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
planning factor معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
one an other یک دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
no more دیگر نه
another دیگر
alternative شق دیگر
he is no more او دیگر
secus از دیگر سو
furthering دیگر
others دیگر
furthered دیگر
alternatives دیگر
next دیگر
alternatives شق دیگر
alternative دیگر
further دیگر
other دیگر
thence دیگر
furthers دیگر
again دیگر
anymore دیگر
else دیگر
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
elsewhere درجای دیگر
elsewhere بجای دیگر
elsewhere نقطه دیگر
on the other part از طرف دیگر
otherwhere جای دیگر
othergates جور دیگر
otherworld دنیای دیگر
nevermore دیگر ابدا
others نوع دیگر
nevermore هرگز دیگر
in other words <idiom> به کلام دیگر
the other two دوتای دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com