Dictiornary-Farsi | عوامل محرک رقابت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
competitive factors	عوامل محرک رقابت


Other Matches

elasticity of factor substitution	کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
competitory	رقابت کننده- رقابت امیز
functional distribution of income	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies	عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
drive shafts	میله محرک محور محرک
s r s model	الگوی محرک- پاسخ- محرک
drive shaft	میله محرک محور محرک
s s model	الگوی محرک- محرک
stimulus stimulus model	الگوی محرک- محرک
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
m factors	عوامل ام
effects	عوامل
factor proportion	نسبت عوامل
growth factors	عوامل رشد
human factor	عوامل انسانی
variable factors	عوامل متغیر
factor productivity	بازدهی عوامل
institutional factors	عوامل نهادی
justificatory conditions	عوامل موجهه
total factor productivity	بازدهی کل عوامل
psychological factors	عوامل روانی
technical data	عوامل فنی
constant factors	عوامل ثابت
motivational factors	عوامل محرکه
natural agents	عوامل طبیعی
factor price	قیمت عوامل
complementary factors	عوامل مکمل
demand factors	عوامل تقاضا
balancing factors	عوامل جبرانی
elements of expense	عوامل هزینهای
allocative factors	عوامل تخصیصی
production factors	عوامل تولید
excusatory conditions	عوامل رافعه
factors of production	عوامل تولید
agents of production	عوامل تولید
aerodynamic factors	عوامل ایرودینامیکی
adverse factors	عوامل نامساعد
factor demand	تقاضای عوامل
polygene	عوامل توارثی غیرهمردیف
o technique	تحلیل عوامل زمانی
ingredient	داخل شونده عوامل
weathering	اثر عوامل جوی
market forces	عوامل موثردر بازار
fixed factor	عوامل ثابت تولید
inputs	عوامل تولید منابع
aiming group	عوامل مثلث گیری
factor markets	بازارهای عوامل تولید
factor mobility	تحرک عوامل تولید
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
factor price distortions	انحراف قیمت عوامل
factor price equalization	برابرسازی قیمت عوامل
factor productivity	بهره دهی عوامل
factor cost line	خط هزینه عوامل تولید
fixed factor	عوامل تولید ثابت
factor analysis	تجزیه و تحلیل عوامل
ingredients	داخل شونده عوامل
human factors engineering	مهندسی عوامل انسانی
elements of expense	عوامل تولید هزینه
diseconomies	عوامل زیان اور
cryptovariable	عوامل متغیر رمز
factor earnings	درامد عوامل تولید
retarding factors	عوامل کند کننده
mechanism	عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanisms	عوامل مکانیکی مکانیزم
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
aerometeorograph	دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
net factor income from abroad	خالص درآمد عوامل از خارج
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
variable factors	عوامل قابل تغییر تولید
factor payments	پرداختهای عوامل تولید مانند
geopolitics	مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
ceteris paribus	ثابت بودن تمام عوامل دیگر
map k	ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
columnar transposition	تغییر مکان دادن عوامل در ستون
mechanical powers	نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
self buried	مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
input output table	این جدول جریان عوامل تولید
neutral technology	تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
unpredictable factors	عوامل غیر قابل پیش بینی
elasticity of factor substitution	وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
rivalry	رقابت
competitions	رقابت
competitions	رقابت ها
rivalries	رقابت
contentions	رقابت
contention	رقابت
contests	رقابت ها
contest	رقابت
competition	رقابت
playing	رقابت
plays	رقابت
played	رقابت
play	رقابت
competition	رقابت
racing	رقابت
rivalship	رقابت
emulation	رقابت
group dynamics	مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward	انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
competetive	رقابت امیز
corrival	رقابت کردن
vying	رقابت کننده
contestation	رقابت مرافعه
antagonistically	ازروی رقابت
atomistic competition	رقابت ذرهای
autocompetition	رقابت با خود
competition rules	قوانین رقابت
cut throat competition	رقابت بیرحمانه
cut throat competition	رقابت ادمکشانه
pure competition	رقابت خالص
unfair competition	رقابت ناعادلانه
theoretical competition	رقابت فرضی
theoretical competition	رقابت نظری
sibling rivalry	رقابت هم شیرها
retinal rivalry	رقابت شبکیهای
partial competition	رقابت جزئی
perfect competition	رقابت کامل
perfecting bail competition	رقابت کامل
pure competition	رقابت کامل
imperfect competition	رقابت ناقص
workable competition	رقابت عملی
destructive competition	رقابت مخرب
pandering contest	رقابت در خودشیرینی
conditions of (the) competition	شرایط رقابت
competitive conditions	شرایط رقابت
competition conditions	شرایط رقابت
natural competition	رقابت طبیعی
fair competition	رقابت عادلانه
fair competition	رقابت منصفانه
monopolistic competition	رقابت انحصاری
free competition	رقابت ازاد
pure competition	رقابت محض
competitive	رقابت امیز
competitively	از روی رقابت
vie	رقابت کردن
competence	روح رقابت
dice	رقابت فشرده
diced	رقابت فشرده
vied	رقابت کردن
vies	رقابت کردن
rival	رقابت کردن
dices	رقابت فشرده
dicing	رقابت فشرده
rivaled	رقابت کردن
rivaling	رقابت کردن
rivalled	رقابت کردن
rivalling	رقابت کردن
rivals	رقابت کردن
dumping	رقابت مکارانه
contests	رقابت دعوا
keenest	قابل رقابت
competitiveness	رقابت امیز
compete	رقابت کردن
competed	رقابت کردن
competes	رقابت کردن
emulate	رقابت کردن با
emulated	رقابت کردن با
contesting	رقابت دعوا
emulates	رقابت کردن با
emulating	رقابت کردن با
contest	رقابت دعوا
contested	رقابت دعوا
keen	قابل رقابت
bleaching materiel	پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
competitiveness	قابل رقابت رقابتی
competitive	قابل رقابت رقابتی
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
theory of monoplistic competition	نظریه رقابت انحصاری
sturt	ازار دادن رقابت
nonprice competition	رقابت غیر قیمتی
hardball	رقابت شدید و بیرحمانه
competitive goods	کالاهای مورد رقابت
up for grabs <idiom>	آماده رقابت شدن
destructive competition	رقابت زیان اور
eurytopic	دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
contended	مخالفت کرده با رقابت کردن
give someone a good run for her money <idiom>	رقابت شدید به وجود آوردن
european community competition rules	مقررات رقابت در جامعه اروپا
run scared <idiom>	تلاش برای رقابت سیاسی
contends	مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing	قیمت گذاری رقابت امیز
contend	مخالفت کرده با رقابت کردن
sound effects	عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
m factors	عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
fission products	عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
escarpments	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpment	پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
pit	به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
free enterprise	رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
set the pace <idiom>	برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
To try to keep up with the joneses.	چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
pits	به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
agitators	محرک
agitator	محرک
actuator	محرک
motors	محرک
motor-	محرک
affective	محرک
motored	محرک