Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
English
Persian
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Other Matches
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
substituted
تعویض جانشین کردن
substitute
تعویض جانشین کردن
substituting
تعویض جانشین کردن
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
replacements
تعویض یکانها
rotation
تعویض یکانها
replacement
تعویض یکانها
relief in place
تعویض یکانها در محل
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
rotation
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
take over
مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
parcel
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
disbands
منحل کردن یکانها
disbanding
منحل کردن یکانها
disband
منحل کردن یکانها
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
attachment
منتصب کردن یکانها انتصاب
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
kludge
جانشین کردن
swopping
جانشین کردن
swap
جانشین کردن
fill in
جانشین کردن
swops
جانشین کردن
substitute
جانشین کردن
swapped
جانشین کردن
swaps
جانشین کردن
swopped
جانشین کردن
substituting
جانشین کردن
substituted
جانشین کردن
fixed pivot
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
post knotting
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
redesignate
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
ingraft
در ذهن جانشین کردن
assembles
سوار کردن قطعات
assemble
سوار کردن قطعات
rebuild
نوسازی کردن قطعات
rebuilds
نوسازی کردن قطعات
renovation
تجدید قطعات کردن
assembled
سوار کردن قطعات
vicarious
به نیابت قبول کردن جانشین
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
alteration
تعویض کردن
shifted
تعویض کردن
shift
تعویض کردن
shifts
تعویض کردن
supplants
تعویض کردن
supplant
تعویض کردن
to shift
تعویض کردن
supplanted
تعویض کردن
supplanting
تعویض کردن
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
put
تعویض کردن انداختن
substitute
تعویض کردن جابجاکردن
exchanges
مبادله کردن تعویض
exchanging
مبادله کردن تعویض
exchange
مبادله کردن تعویض
exchanged
مبادله کردن تعویض
switch over
تعویض کردن برق
replaced
چیزی را تعویض کردن
replace
چیزی را تعویض کردن
replacing
چیزی را تعویض کردن
putting
تعویض کردن انداختن
puts
تعویض کردن انداختن
substituted
تعویض کردن جابجاکردن
replaces
چیزی را تعویض کردن
substituting
تعویض کردن جابجاکردن
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
exchanged
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchange
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanging
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
recondition
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
exchanges
رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
reconditions
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
unit categories
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
clearing
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearings
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
troops
یکانها
despatches
اعزام یکانها
servicae life
عمرخدمتی یکانها
logistic route
امورلجستیکی یکانها
keeping
ذخایر یکانها
force structure
سازمان یکانها
reinforces
تقویت یکانها
dispatch
اعزام یکانها
dispatched
اعزام یکانها
movements
حرکات یکانها
reinforce
تقویت یکانها
incidents
تصادم یکانها
despatched
اعزام یکانها
incident
تصادم یکانها
despatching
اعزام یکانها
line of retreat
خط بازگشت یکانها
weapon troops
یکانها ادوات
dispatches
اعزام یکانها
system of units
دستگاه یکانها
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
employment
به کار بردن یکانها
redezvous
محل تلاقی یکانها
administration
اداره امور یکانها
administrations
اداره امور یکانها
separations
مستقل شدن یکانها
logistics
عمل تدارک یکانها
force development
برنامه تشکیل یکانها
rendezvous area
نقطه الحاق یکانها
separation
مستقل شدن یکانها
collective call sign
معرف مشترک یکانها
disbanding
انحلال رسمی یکانها
logistical
مربوط به اماد یکانها
troop program
برنامه تشکیل یکانها
disbands
انحلال رسمی یکانها
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disband
انحلال رسمی یکانها
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
redeployment
تغییر مکان دادن یکانها
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
interservice
بین یکانها در حین خدمت
detaches
زیرامر قرار دادن یکانها
detaching
زیرامر قرار دادن یکانها
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
detach
زیرامر قرار دادن یکانها
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
tent striking
فرمان اماده حرکت شدن یکانها
movement control
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shots
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
gap filler
یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
surrogates
جانشین
imam or imaum
جانشین
surrogate
جانشین
succedent
جانشین
succeeder
جانشین
succedaneum
جانشین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com