Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (8 milliseconds)
English
Persian
rontgenogram
عکسی که با پرتو مجهول بردارند
Other Matches
roentgenogram
عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
rontgen rays
پرتو مجهول
rontgen
نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
radiolucency
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
passe partout
جا عکسی
photographic
عکسی
photoprint
چاپ عکسی
index map
نقشه عکسی
pictomap
نقشه عکسی
photo print
چاپ عکسی
photo interpretation
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
wirephoto
عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
photocharting
روش تبدیل عکس هوایی به نقشههای عکسی
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
montage
عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
montages
عکسی که از چند قطعه عکس بهم چسبانده تشکیل شده باشد
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
secret
سر مجهول
secrets
سر مجهول
unbeknownst
مجهول
unbeknown
مجهول
fameless
مجهول
unknowns
مجهول
unknown
مجهول
fameless
مجهول الهویه
identity of unknown
مجهول الهویه
of obscure birth
مجهول النسب
the passive voive
بنا مجهول
the passive voive
فعل مجهول
the passive voice
فعل مجهول
the passive voice
بنای مجهول
of unknown identity
مجهول الهویه
of unknown ownership
مجهول المالک
ownership of unknown
مجهول المالک
roentgen ray
اشعه مجهول
x ray
اشعه مجهول
unknown sample
نمونه مجهول
unclear condition
شرط مجهول
xrays
اشعه مجهول
ignotum per igno tius
توضیح مجهول با چیزمجهول تر
x ray therapy
درمان با اشعه مجهول
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
property of unknown ownership
مال مجهول المالک
property with unknown owner
مال مجهول المالک
passiveness
فعل درحالت مجهول
person of unknown indentity
شخص مجهول الهویه
x radiation
تشعشع اشعه مجهول
incognito
نا شناس مجهول الهویه
fabulous
افسانه وار مجهول
deponont
در فاهر مجهول و در باطن معلوم
radiograms
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
roentgenoscopy
معاینه بوسیله اشعه مجهول
lined photomap
نقشه عکسی میزان شده یاتنظیم شده
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
participles
وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participle
وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
roentgenoscope
دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
encephalogram
عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
roentgen
واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
roentgenography
عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
penetrameter
الت مخصوص سنجش درجه نفوذ اشعه مجهول
roentgenology
شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
tomography
فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
anticathode
قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
beamless
بی پرتو
radiation
پرتو
reaction
پرتو
reactions
پرتو
radioactive
پرتو زا
ray
پرتو
beam
پرتو
rontgen rays
پرتو X
shaft
پرتو
shafts
پرتو
straight line
پرتو
aegis
پرتو
radiance
پرتو
rayless
بی پرتو
rayon
پرتو
beams
پرتو
radiancy
پرتو
posivite ray
پرتو مثبت
irradiative
پرتو افکن
ionic ray
پرتو یونی
radar beam
پرتو رادار
silvery rays
پرتو سیمین
image ray
پرتو تصویر
sun beam
پرتو افتاب
light beam
پرتو نور
x rays
پرتو ایکس
x radiation
پرتو ایکس
luminesce
پرتو افکندن
roentgen ray
پرتو رونتگن
roentgen ray
پرتو ایکس
light ray
پرتو نور
illuminating beam
پرتو نور
sunbeam
پرتو افتاب
X-ray
پرتو ایکس
X-ray
پرتو رونتگن
X-rayed
پرتو ایکس
X-rayed
پرتو رونتگن
X-raying
پرتو ایکس
X-raying
پرتو رونتگن
projector
پرتو افکن
projectors
پرتو افکن
radiology
پرتو شناسی
radiotherapy
پرتو درمانی
cosmic rays
پرتو کیهانی
irradiation
پرتو افکنی
radiating
پرتو افکندن
sunbeams
پرتو افتاب
illuminate
پرتو افکندن
illuminates
پرتو افکندن
illuminating
پرتو افکندن
gleam
پرتو انی
gleamed
پرتو انی
gleaming
پرتو انی
gleams
پرتو انی
radiate
پرتو افکندن
radiated
پرتو افکندن
radiates
پرتو افکندن
actiniform
پرتو مانند
cathode rays
پرتو کاتدی
illuminating beam
پرتو روشنایی
canal rays
پرتو کانالی
electron beam
پرتو الکترون
double beam
پرتو مضاعف
eradiation
پرتو افکنی
corpuscular ray
پرتو ذرهای
cosmic radiation
پرتو کیهانی
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
beta radiation
پرتو بتا
gamma ray
پرتو گاما
actinolagy
پرتو شناس
actinometry
پرتو سنجی
fire light
پرتو اتش
gamma radiation
پرتو گاما
alpha rediation
پرتو الفا
eradiate
پرتو افکندن
an incident ray
پرتو ساقط
anode rays
پرتو اندی
cosmicray
پرتو کیهانی
x ray apparatua
دستگاه پرتو ایکس
x ray analysis
تحلیل پرتو ایکس
x ray diffraction
پراش پرتو ایکس
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
projection
تجسم پرتو افکنی
projections
تجسم پرتو افکنی
hard x ray
پرتو ایکس سخت
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
x ray tube
لامپ پرتو ایکس
x ray microdiffraction
پراش پرتو ایکس
extraordinary ray
پرتو غیر عادی
roentgen diffractometry
بلورنگاری پرتو ایکس
beamy
شاخ دار پر پرتو
x ray crystallography
بلورنگاری پرتو ایکس
cathod ray tube
لوله پرتو کاتدی
radioisotope
ایزوتوپ پرتو افشان
shafts
تیرانداختن پرتو افکندن
alpha radiation
وقوع طبیعی پرتو
shaft
تیرانداختن پرتو افکندن
soft x rays
پرتو ایکس کم نفوذ
hard radiation
تابش یا پرتو سخت
to pour rays
پرتو افکندن یا پاشیدن
radioactive
پرتو افشان تابش دار
electron beam deflection system
سیستم شکست پرتو الکترونی
ultraviolet ray
اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
radialized
دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
lobe
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
maser
Radiation of Emission تقویت ماکروویو توسط پخش پرتو تحریک شده Stimulat the Amplificationby icrowave
lobes
یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
y plates
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
lighted
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com