Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
English
Persian
response
عکس العمل به دلیلی
responses
عکس العمل به دلیلی
Other Matches
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
dependent
آنچه به دلیلی متغیر است
respond
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responded
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
responds
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
boomerange
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
heuristic reason
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
commissions
حق العمل
commissioning
حق العمل
commission
حق العمل
commission fee
حق العمل
premiums
حق العمل
factorage
حق العمل
brokage
حق العمل
premium
حق العمل
brokerage
حق العمل
rough and ready
سریع العمل
commissioner
حق العمل کار
responded
عکس العمل
resilient
عکس العمل
factorage
حق العمل کاری
responds
عکس العمل
respond
عکس العمل
commission agent
حق العمل کار
commissioners
حق العمل کار
reaction
عکس العمل
factors
حق العمل کار
reflex force
فشارعکس العمل
factor
حق العمل کار
prompt
عکس العمل
reactive effect
عکس العمل
reactional
عکس العمل
prompts
عکس العمل
prompted
عکس العمل
reactions
عکس العمل
res ipsa loquitur
این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
background count
عکس العمل تشعشع
coefficient of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
modulus of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
reaction force
نیروی عکس العمل
reaction equation
معادله عکس العمل
reaction curve
منحنی عکس العمل
on commission
بطورحق العمل کاری
reflex force
نیروی عکس العمل
n address instruction
دستور العمل با N نشانی
latency
دوره عکس العمل
immediate action
عکس العمل فوری
reflexology
عکس العمل شناسی
repercussion
عکس العمل واکنش
transfer instruction
دستور العمل انتقال
pseudoinstruction
شبه دستور العمل
reaction time
زمان عکس العمل
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
actual instruction
دستور العمل واقعی
rapid
سریع العمل چابک
commissioning
حق العمل مامور شدن
commission
حق العمل مامور شدن
reflexes
عکس العمل غیرارادی
reaction
انفعال عکس العمل
reactions
انفعال عکس العمل
interaction
عکس العمل متقابل
retaliation
عکس العمل متقابل
factors
حق العمل کار نماینده
commissions
حق العمل مامور شدن
reactors
عامل عکس العمل
reactor
عامل عکس العمل
reflex
عکس العمل غیرارادی
factor
حق العمل کار نماینده
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
return
مراجعت کردن عکس العمل
returns
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
reacts
عکس العمل نشان دادن
reacting
عکس العمل نشان دادن
react
عکس العمل نشان دادن
reacted
عکس العمل نشان دادن
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returned
مراجعت کردن عکس العمل
returning
مراجعت کردن عکس العمل
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
responsive
دارای عکس العمل سریع جواب گو
backlash
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
boomerang
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomeranging
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeat
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigens
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reactionpropulsion
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com