English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
Other Matches
stereoscopic برجسته بینی
vectograph عکس برجسته بینی
stereoscopy سیستم برجسته بینی
stereoscopic pair زوج برجسته بینی
perspective spatial model مدل برجسته بینی
floating mark نقاط ایستگاه برجسته بینی
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
vectograph عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
stereogram یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی
stereophotogrammetry تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
gap analysis تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
septum حفرههای بینی پره بینی
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
par excellence برجسته
starring برجسته
conspicuous برجسته
mainline برجسته
predominant برجسته
staring برجسته
illustrous برجسته
torose برجسته
dominant برجسته
prosilient برجسته
rilievo برجسته
ridged برجسته
masterwork برجسته
relief emboss برجسته
raised برجسته
mainlining برجسته
mainlines برجسته
prominent برجسته
mainlined برجسته
illustrious برجسته
salient برجسته
relievo برجسته
striking برجسته
strikingly برجسته
cordon bleu برجسته
illustrated برجسته
pre-eminent برجسته
stereometric خط برجسته
overriding برجسته
primed برجسته
convex برجسته
of d. برجسته
eminent برجسته
primes برجسته
outstanding برجسته
kenspeckle برجسته
laureate برجسته
noted برجسته
stereometric برجسته
prime برجسته
crowned برجسته
in relief برجسته
outstandingly برجسته
pre eminent برجسته
distinguished برجسته
milestone مرحله برجسته
premiere هنرپیشه برجسته
raised figure طرح برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
palmy برجسته کامیاب
bas relief برجسته کوتاه
basso relief برجسته کوتاه
relievo برجسته کاری
anaglyph حجاری برجسته
projection welding جوش برجسته
bas-relief نقش کم برجسته
contour نقشه برجسته
raised shoulder شانه برجسته
bas relif نقش کم برجسته
anaglyph تزئینات برجسته
alto relievo برجسته بلند
acrography گچ کاری برجسته
piece de resistance فقره برجسته
to put forward برجسته نمودارکردن
relief emboss نقشه برجسته
bas relief نقش کم برجسته
bas-reliefs نقش کم برجسته
relief map نقشه برجسته
bas-relief برجسته کوتاه
eminently بطور برجسته
signally بطور برجسته
signalize برجسته کردن
humdingers تفوق برجسته
salient pole قطب برجسته
humdinger تفوق برجسته
saleintiant برجسته چشمگیر
saleint برجسته چشمگیر
to stand out برجسته بودن
smatt برجسته زیرکانه
stand out برجسته بودن
premiered هنرپیشه برجسته
stereoscopics برجسته نمایی
stereoscopic برجسته بین
to make one's mark برجسته شدن
effigies تصویر برجسته
effigy تصویر برجسته
distinguished برجسته مهم
stand out برجسته عالی
topographic map نقشه برجسته
tyupical نوبهای برجسته
cordon bleu آدم برجسته
swelled برجسته شیک
feats کار برجسته
feat کار برجسته
embossed برجسته شده
premiers هنرپیشه برجسته
premier هنرپیشه برجسته
premieres هنرپیشه برجسته
bossing ارباب برجسته
bosses ارباب برجسته
swells برجسته شیک
swell برجسته شیک
predominantly بطور برجسته
poet laureate شاعر برجسته
premiering هنرپیشه برجسته
topography برجسته نگاری
boss ارباب برجسته
bossed ارباب برجسته
stucco relief گچبریهای برجسته
embossed alphabet الفبای برجسته
magnific معروف برجسته
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
front face سطح برجسته
in relief بطور برجسته
personages شخص برجسته
projects برجسته بودن
projected برجسته بودن
notbility شخص برجسته
affigy تصویر برجسته
fash butt welding جوش برجسته
milestones مرحله برجسته
laureatel شاعر برجسته
emboss برجسته کردن
egregious برجسته نمایان
exaggerated stereoscopy برجسته بین
project برجسته بودن
mezzo relief نیم برجسته
leading عمده برجسته
high relief نقوش برجسته
mezzo rillievo نیم برجسته
half relief نیم برجسته
illustriously برجسته وار
bas relif نقوش برجسته
bas-relief برجسته کاری
personage شخص برجسته
aegicranium آذین برجسته سر
relief برجسته کاری
relief حجاری برجسته
contour map نقشه برجسته
aegicrane آذین برجسته سر
drop shadow سایه برجسته
embossing die حدیده برجسته کاری
landmark واقعه برجسته راهنما
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
living picture نمایش یاتصویر برجسته
landmarks واقعه برجسته راهنما
low relief نقش نیم برجسته
snarl بغرنجی برجسته کردن
narrative relief نقش برجسته توصیفی
narrative relief نقش برجسته روایتی
snarls بغرنجی برجسته کردن
relief map نقشه برجسته نما
distinguished rug قالی با ارزش و برجسته
bell-cast [لبه ی برجسته بام]
snarling بغرنجی برجسته کردن
to stand out in relief برجسته یا روشن بودن
snarled بغرنجی برجسته کردن
raised type حروف برجسته برای
stereometric وابسته بترسیمات برجسته
illustriously بطور برجسته مشهورانه
goffer مجعدکردن برجسته کردن
high relief نقش تمام برجسته
bigwigs شخص مهم و برجسته
stereoscope دستگاه برجسته بین
oner شخص یا چیز برجسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com