English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 26 (1 milliseconds)
English Persian
Something is wrong. عیبی درکار [این موضوع] است.
Other Matches
at work دست درکار
that depends تا چه شرایطی درکار باشد
bigbrother رهبر درکار یا عقیدهای
impeccability بی عیبی
freedom from defect بی عیبی
faultlessness بی عیبی
integrity بی عیبی
electromagnetic interference مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
There must be a catch(trick)in it. باید حقه ای درکار باشد
stick پیچ درکار تحمل کردن
it is well enough عیبی ندارد
immaculateness بی عیبی عفت
supererogation زیاده روی درکار خوش خدمتی
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . کلکی درکار باید باشد ( هست )
what is wrong with that? مگراین چه عیبی دارد
What's up with him? مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
lick son عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
I have no fault to find with his work . از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
clearance گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
air impingment عیبی در پرداخت هواپیما که رنگ ان مات شده و حبابهای هوا در سطح رنگ پدیدارمیشوند
devil's advocates کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocate کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com