Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 276 (23 milliseconds)
English
Persian
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
Search result with all words
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
carried
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carrying
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
productive
تولید کننده
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
pcm
شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
text
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
texts
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
middleman
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
middlemen
کسی که کالارا از تولید کننده خریده به مغازه دار می فروشد
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
bumblebee
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
genie
تولید کننده تناسلی
genies
تولید کننده تناسلی
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
generic
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
dependent
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
manufacturer
تولید کننده سازنده
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده سازنده
manufacturers
تولید کننده
supplier
شرکت تولید کننده
suppliers
شرکت تولید کننده
producer
تولید کننده مولد
producer
تولید کننده
producer
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producers
تولید کننده مولد
producers
تولید کننده
producers
شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
absorbefacient
تولید کننده عمل جذب
bilge blocks
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
g.d.p deflator
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gonocyte
سلول تولید کننده
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
homogamic
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogeneous computer network
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
homogonous
تولید کننده اولاد شبیه به والدین
marginal producer
تولید کننده نهائی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
motorola
تولید کننده قط عات الکترونیکی شامل پردازندههای کامپیوتری Apple Macintosh
oil rich countries
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
pistillate
تولید کننده مادگی
producer surplus
مازاد تولید کننده
producer surplus
اضافه ارزش تولید کننده
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's risk
ریسک تولید کننده
progenitive
تولید کننده
pseudo random
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
rational producer
تولید کننده منطقی
reproducer
دوباره تولید کننده
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
smokey the bear
وسیله تولید کننده دود
spooler
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
sudorific
عرق اور تولید کننده عرق
systems analysis
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
toxicogenic
تولید کننده محصولات سمی
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
Other Matches
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
fabrication
تولید
manufacture
تولید
manufactured
تولید
manufactures
تولید
generations
تولید
generation
تولید
production
تولید
productions
تولید
total output
تولید کل
aggregate output
تولید کل
articulation
تولید
assembly lines
خط تولید
turn out
تولید
production technique
فن تولید
production line
خط تولید
production lines
خط تولید
production rule
تولید
total product
تولید کل
assembly
تولید
genesis
تولید
low productivity
تولید کم
outputs
تولید
output
تولید
product
تولید
progeniture
تولید
products
تولید
assembly line
خط تولید
optimum output
تولید مطلوب
factors of production
عوامل تولید
full production
تولید در حداکثرفرفیت
agents of production
عوامل تولید
regenerating
تولید مجدد
optimum output
تولید بهینه
regenerate
تولید مجدد
regenerated
تولید مجدد
regenerates
تولید مجدد
procreation
تولید مثل
full production
تولید کامل
generable
قابل تولید
per capita output
تولید سرانه
generation of current
تولید جریان
power of production
نیروی تولید
net productivity
تولید خالص
generation
تولید نیرو
generating
تولید کردن
generation of oscillations
تولید نوسان
producing
گنجایش تولید
factory
مرکز تولید
fabrics
محصول تولید
national product
تولید ملی
fabric
محصول تولید
national output
تولید ملی
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
neogenesis
تولید جدید
potential output
تولید بالقوه
net output
تولید خالص
generating tool
ابزار تولید
factories
مرکز تولید
mode of production
شیوه تولید
bring forward
تولید کردن
suppuration
تولید جراحت
aggregate production function
تابع تولید کل
manufactures
تولید کردن
factor of production
عامل تولید
manufactured
تولید کردن
monopoly output
تولید انحصاری
manufacture
تولید کردن
factory production
تولید کارخانهای
pilot production
تولید نمونه
peak output
حداکثر تولید
branches of production
رشتههای تولید
put out
<idiom>
تولید کردن
mode of production
وجه تولید
energy production
تولید نیرو
energy production
تولید انرژی
begat
تولید کردن
period of production
دوره تولید
branches of production
شاخههای تولید
mode of production
طرز تولید
fetch up
تولید کردن
flow of production
گردش تولید
output per head
تولید سرانه
food production
تولید غذا
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
inbreed
تولید کردن
aggradation of permafrost
تولید شبنم
forces of production
نیروهای تولید
homogenesis
تولید مثل
incendiarism
تولید حریق
production factors
عوامل تولید
home country
محل تولید
flow of production
جریان تولید
output rate
نرخ تولید
average product
تولید متوسط
scale of production
مقیاس تولید
metagenesis
تناوب تولید
elasticity of production
کشش تولید
overproduction
تولید مازاد
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید بیش از حد
output variability
تغییرات تولید
generation
تولید کردن
chymification
تولید کیموس
production process
جریان تولید
beep
تولید صدا
beeped
تولید صدا
beeping
تولید صدا
beeps
تولید صدا
production program
برنامه تولید
production routine
روال تولید
raise
تولید کردن
raises
تولید کردن
production account
حساب تولید
production capacity
فرفیت تولید
production coefficient
ضریب تولید
production control
کنترل تولید
chylification
تولید کیلوس
production process
فرایند تولید
production programme
برنامه تولید
production index
شاخص تولید
jamming
تولید پارازیت
production management
مدیریت تولید
production method
روش تولید
production part
بخش تولید
production period
دوره تولید
procreate
تولید کردن
procreated
تولید کردن
procreates
تولید کردن
procreating
تولید کردن
volume of production
حجم تولید
beget
تولید کردن
manufacturing cost
هزینه تولید
begets
تولید کردن
begetting
تولید کردن
production cost
هزینه تولید
production efficiency
کارائی تولید
reproduction
تولید مثل
reproduction
تولید مجدد
cost of production
هزینه تولید
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
reproductions
تولید مجدد
sparking
تولید جرقه
reproductions
تولید دوباره
labor intensive production
تولید کاربر
pyogenesis
تولید چرک
rate of output
نرخ تولید
rate of output
میزان تولید
mass-production
تولید انبوه
turn out
تولید کردن
regeneracy
تولید مجدد
system generation
تولید سیستم
production efficiency
کارائی در تولید
production engineer
مهندس تولید
production facility
سهولت تولید
production frontier
مرز تولید
production function
تابع تولید
production gap
شکاف تولید
production time
زمان تولید
productive capacity
فرفیت تولید
relations of production
رابطه تولید
productivity
قابلیت تولید
begotten
تولید کرده
underproduction
تولید ناکافی
the procreative instinct
غریزه تولید
means of production
وسایل تولید
generate
تولید کردن
supplied
تولید کردن
productions
تولید کردن
surplus production
تولید اضافی
productions
تولید محصول
supply
تولید کردن
generated
تولید کردن
supplying
تولید کردن
produce
تولید کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com