English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
endospore غشاء درونی تخم
endosporium غشاء درونی تخم
Search result with all words
endocarditis اماس غشاء درونی دل
intima درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
Other Matches
internal furnace کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
embryonic layer غشاء جنینی غشاء سلولی
dynamic نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
membrance غشاء
membranes غشاء
tympan غشاء
membrane غشاء
tympanon غشاء
mantle layer غشاء جنینی مخ
serosa غشاء سروزی
magnetic film غشاء مغناطیسی
decidua غشاء فانی
tegumnentum غشاء پوششی
tegmentum غشاء پوششی
embryonic membrane غشاء جنینی
hyaloid غشاء زجاجی
basilar membrane غشاء پایه
pellicle غشاء نازک
reticular membrane غشاء شبکهای
curtains حجاجب غشاء
tunica غشاء پوششی
postsynaptic membrance غشاء پس سیناپسی
hyaloid membrane غشاء زجاجی
caul غشاء پوششی
pelliculate غشاء دار
magnetic thin film غشاء نازک مغناطیسی
diploblastic دارای دو غشاء سلولی
scruff پرده نازک غشاء
dermis غشاء میانی پوست
presynaptic membrane غشاء پیش سیناپسی
pericardium غشاء خارجی قلب
endometrium غشاء داخلی رحم
cerebritis ورم غشاء دماغ
hypoblast غشاء داخلی جنین
plasma membrane غشاء خارجی سفیده یاخته
cerate دارای غشاء یاشامه مومی
triploblastic دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
turgor اتساع غشاء پروتوپلاسم گیاهی
rhinitis ورم غشاء مخاطی بینی
pleura پرده جنب غشاء مایی ریوی
rhinopharyngitis ورم غشاء مخاطی بینی و حلق
lodicule یکی از دو پایه غشاء نازک تخمدان گیاهان
intestines درونی
indoor درونی
intestine درونی
tumble home خم درونی
infelt درونی
endogenous درونی
inside درونی
subjective درونی
inward درونی
in درونی
in- :درونی
in- درونی
interior درونی
internal درونی
civil درونی
insides درونی
interiors درونی
inner درونی
intrinsic درونی
inmost درونی
innermost درونی
in :درونی
gonidium یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
internal pressure فشار درونی
internal friction اصطکاک درونی
internal secretion ترشح درونی
internal friction سایش درونی
internalised درونی کردن
internal phase فاز درونی
internal reflection انعکاس درونی
internal force نیروی درونی
internal font فونت درونی
internal command فرمان درونی
internal inhibition بازداری درونی
interiority درونی بودن
internal consistency هماهنگی درونی
interior affairs کارهای درونی
interflow جریان اب درونی
internal conversion تبدیل درونی
intercorrelation وابستگی درونی
internal energy انرژی درونی
internal temperature دمای درونی
internal vibrator لرزاننده درونی
loggia ایوان درونی
esoteric رمزی درونی
pore pressure فشار درونی
subjectivity درونی بودن
the inner layer لایه درونی
the inner layer چینه درونی
in-fighting کشمکش درونی
archivolt قوس درونی
intrinsic motivation انگیزش درونی
intrinsic approach رهیافت درونی
internal work کار درونی
internality درونی بودن
internalization درونی ساختن
intrados قوس درونی
intrados springing line پاطاق درونی
spring of intrados پاطاق درونی
springing of soffit پاطاق درونی
aula حیاط درونی
inner speech گفتار درونی
endoderm پرده درونی
interiors درونی درون
endocardium پرده درونی دل
bal badak تیغ درونی پا
entophyte انگل درونی
interior درونی درون
cooptation انتخاب درونی
interoceptor گیرنده درونی
enteroceptor گیرنده درونی
internalizes درونی کردن
pectoral صدری درونی
ductless gland غده درونی
internalizing درونی کردن
endophasia تکلم درونی
innate درونی چسبنده
interpolations براورد درونی
endogenous event رویداد درونی
interpolation براورد درونی
dynamic نیروی درونی
inflow ریزش درونی
inmost thoughts اندیشههای درونی
internalises درونی کردن
inner loop حلقه درونی
indravgnt جریان درونی
logarithmic viscosity number گرانروی درونی
inner shell electron الکترون درونی
internalising درونی کردن
internalize درونی کردن
internalized درونی کردن
pectorals صدری درونی
ingrowth رویش درونی
inherent viscosity گرانروی درونی
indoor درونی داخلی
dynamically نیروی درونی
autotelic دارای قصد درونی
midland بین الارضین درونی
mesophyll بافت درونی برگ
dynamic pressure فشار محرکه درونی
psychogenesis پیدایش نیروی درونی
inherent [in] <adj.> درونی [ماندگار] [ذاتی]
internal evidence مدارک یاگواه درونی
thermionic arc قوس گرمیونایی درونی
scarp دیوار درونی خندق
sacrp دیوار درونی خندق
endocarp حلقه درونی میوه
endocrane سطح درونی جمجمه
endometrium پرده درونی زهدان
endo arterities اماس درونی شریان
enostosis اماس درونی استخوان
internal torque گشتاور نیروی درونی
internal consistency coefficient ضریب همسانی درونی
internal sort مرتب کردن درونی
internal hard disk دیسک سخت درونی
endometritis اماس درونی زهدان
Internal energy انرژی درونی [فیزیک]
inside berm سکوی شیببر درونی
inwarness بطون درونی بودن
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
internalization درونی یا باطنی کردن
inner work function انرژی خروج درونی
internist متخصص داروهای درونی
internal modem تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal ophthalmia اماس درونی تخم چشم
interoceptive وابسته به انگیزش وتحریک درونی
internal friction مالش درونی سایش داخلی
insides نزدیک به مرکز بخش درونی
extruded corner [پیش آمدگی گوشه درونی]
inside نزدیک به مرکز بخش درونی
endocardial وابسته به پرده درونی دلhypoblast
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
endosarc قسمت درونی سفیده سلول
escarp سرازیری درونی خندق یاخاکریز
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
integrated مودمی که بخش درونی سیستم باشد
intramural واقع در این سوی دیوارها درونی
auscultator گوش کننده صداهای درونی بدن
entoptics شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
to protect home industry صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
membranaceous دارای غشاء پرده پرده غشایی
locks همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
gutter فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
smoke consumer اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
proprioceptive تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
psychogenesis ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
metallography شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
cpu ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal shield زره درونی زره داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com