Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
becking mill
غلطک برای افزایش طول
Other Matches
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
pipelining
تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
fast pill
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
adjective colour
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
additives
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
tweak
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaked
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaks
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
expansion board
برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
debt finance
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
pipelines
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
litotes
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
pre fetch
دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
calendaring
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
fine tune
تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
tune
تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes
تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
shifts
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted
روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
quads
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
deep stall
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
coprocessor
پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
Intel
محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
actions
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
roller
غلطک
drum
غلطک
camslide
غلطک
pully
غلطک
drummed
غلطک
rollers
غلطک
cylinder
غلطک
cylinders
غلطک
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
bottom roll
غلطک ماتریسی
tamping roller
غلطک لرزاننده
vibrating roller
غلطک لرزان
hand roller
غلطک دستی
drum controller
غلطک فرمان
drag roll
غلطک کششی
guide roller
غلطک راهنما
pilger roll
غلطک زائر
grooved roll
غلطک شیاردار
hydraulic roller
غلطک ئیدرولیکی
idle roll
غلطک کور
dummy roll
غلطک کور
roller conveyor
غلطک حمال
adjustment of rools
تنظیم غلطک
rolling
غلطک زنی
roller conveyor
غلطک بالابر
vibrating roller
غلطک ارتعاشی
roadwheel
غلطک شنی
center disc roll
غلطک دیسکی
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
roller
ماشین غلطک زنی
carrier
حامل غلطک حمال
sheep foot roller
غلطک پاچه بزی
rollers
ماشین غلطک زنی
backing pawl
غلطک پشت بند
roller bearing
یاطاقان غلطک دار
carriers
حامل غلطک حمال
paint roller
غلطک رنگ کاری
backing roll
غلطک پشت بند
elliptical roller
غلطک بیضی شکل
tandem roller
غلطک وزنی پشت سر هم
back up roll
غلطک پشت بند
tampering
غلطک پاچه بزی
roadwheel arm
بازوی غلطک شنی
flail tank
تانک غلطک دار ضد مین
drum miller
دستگاه فرز غلطک گردان
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
road roller
غلطک ویژه جاده صاف کنی
paint roller mill
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
dinner wagon
میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rolled asphalt
بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
mine sweeper
کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
addenda
افزایش
additions
افزایش
intensification
افزایش
auxesis
افزایش
increscent
افزایش
accessing
افزایش
addendum
افزایش
accesses
افزایش
rise
افزایش
enhancement
افزایش
augmentation
افزایش
accession
افزایش
scale up
افزایش
addition
افزایش
access
افزایش
accessed
افزایش
increased
افزایش
gain
افزایش
amplification
افزایش
aggrantizement
افزایش
raise
افزایش
expansion
افزایش
adjunction
افزایش
summation
افزایش
increases
افزایش
increase
افزایش
rises
افزایش
additament
افزایش
multiplication
افزایش
raises
افزایش
accretion
افزایش
increments
افزایش
affixture
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
accru
افزایش
gained
افزایش
increment
افزایش
gains
افزایش
superaddition
باز افزایش
increase of pressure
افزایش فشار
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
fire raising
افزایش اتش
accrue
افزایش یافتن
accrues
افزایش یافتن
accruing
افزایش یافتن
elongation
افزایش طول
fire-raising
افزایش اتش
rise in temperature
افزایش دما
thickening
افزایش ضخامت
temperature rise
افزایش دما
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
superadd
باز افزایش
increase in potential
افزایش پتانسیل
increasable
افزایش پذیر
scale up
افزایش مقیاس
increase in load
افزایش بار
monetary expansion
افزایش پول
free radical addition
افزایش رادیکالی
frequency multiplication
افزایش فرکانس
aggrandizement
افزایش بزرگی
subjunction
افزایش در پایان
accelerative
مایه افزایش
multiplication
افزایش تکثیر
increase of potential
افزایش پتانسیل
increase in price
افزایش بهاء
tax increase
افزایش مالیات
increase of power
افزایش قدرت
increase of output
افزایش توان
increase of efficiency
افزایش راندمان
increase of current
افزایش جریان
increase of contrast
افزایش کنتراست
cambers
افزایش زیاد
increase in value
افزایش ارزش
addibility
قابلیت افزایش
add time
زمان افزایش
increase in sensitivity
افزایش حساسیت
acceleration
تعجیل افزایش
growth
افزایش ترقی
voltage rise
افزایش ولتاژ
voltage increase
افزایش ولتاژ
augmentable
قابل افزایش
progation
افزایش انتقال
spurt
افزایش ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com