English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (14 milliseconds)
English Persian
unprofitable غیرقابل استفاده
obsolete غیرقابل استفاده
unusable غیرقابل استفاده
unutilizable غیرقابل استفاده
Search result with all words
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
Other Matches
indiscernible غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
out-of-the-way غیرقابل دسترس
uncontrollably غیرقابل نظارت
uncontrollably غیرقابل جلوگیری
uncontrollable غیرقابل نظارت
uncontrollable غیرقابل جلوگیری
checkless غیرقابل جلوگیری
built-in غیرقابل انتقال
unpredictable غیرقابل استناد
unpredictable غیرقابل پیشگویی
untouchability غیرقابل لمس
unquestioning غیرقابل اعتراض
indecipherable غیرقابل کشف
indecipherable غیرقابل استخراج
indefensible غیرقابل دفاع
unprintable غیرقابل چاپ
irrefutable غیرقابل تکذیب
invaluable غیرقابل تخمین
irredeemable غیرقابل خریداری
insociable غیرقابل امیزش
unwarrantable غیرقابل ضمنانت
incorrodible غیرقابل تحلیل
inexplosive غیرقابل احتراق
inexplosive غیرقابل انفجار
ineffability غیرقابل توصیفی
flexionless غیرقابل صرف
indiscrete غیرقابل تشخیص
fordless غیرقابل عبور
indissolubly بطور غیرقابل حل
implausibility غیرقابل قبولی
inappellable غیرقابل استیناف
acataletic غیرقابل فهم
run wild <idiom> غیرقابل کنترل
incommunicable غیرقابل ابلاغ
inapprehensible غیرقابل ادراک
in check <idiom> غیرقابل کنترل
incontestable غیرقابل بحث
unreadable غیرقابل خواندن
infrangible غیرقابل نقض
indistributable غیرقابل توزیع
out of the way غیرقابل دسترس
irremediable غیرقابل استرداد
incomparable غیرقابل مقایسه
beyond bearing غیرقابل تحمل
noteless غیرقابل ملاحظه بی نت
unreliable غیرقابل اعتماد
not negotiable غیرقابل انتقال
inalienable غیرقابل انتقال
ineligible غیرقابل قبول
unacceptable غیرقابل قبول
unacceptably غیرقابل قبول
uncompromisingly غیرقابل انعطاف
uncompromising غیرقابل انعطاف
quenchless غیرقابل جلوگیری
unquestionable غیرقابل اعتراض
unerring غیرقابل لغزش
unwarranted غیرقابل ضمنانت
inaccessible غیرقابل دسترس
ineluctable غیرقابل مقاومت
dilemma معمای غیرقابل حل
dilemmas معمای غیرقابل حل
unmentionable غیرقابل گوشزد
watertight غیرقابل نفوذ اب
impermeable غیرقابل نفوذ
irrevocable غیرقابل برگشت
inaccessible <adj.> غیرقابل دسترس
myriad <adj.> غیرقابل شمارش
inaccessibility غیرقابل دسترسی
unthinkable غیرقابل فکر
uncountable <adj.> غیرقابل شمارش
sumless <adj.> غیرقابل شمارش
numberless <adj.> غیرقابل شمارش
innumerable <adj.> غیرقابل شمارش
countless <adj.> غیرقابل شمارش
impossible [colloquial] <adj.> غیرقابل قبول
not negotiable غیرقابل معامله
irrespirable غیرقابل استنشاق
irrefrangible غیرقابل تجزیه
unachievable غیرقابل حصول
inescapable غیرقابل اجتناب
unassailable غیرقابل بحث
unassailable غیرقابل حمله
unappealabe غیرقابل استیناف
unappealable غیرقابل استیناف
ungovernable غیرقابل کنترل
untenable غیرقابل دفاع
unpromising غیرقابل اطمینان
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
unthinkable فکرنکردنی غیرقابل تعمق
inconvertibly بطور غیرقابل تبدیل
insurmountably بطور غیرقابل تفوق
unquestioning محقق غیرقابل منازعه
indiscernibly بطور غیرقابل مشاهده
insuppressible نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable ناسازگار غیرقابل معاشرت
invisibles معاملات غیرقابل رویت
unfathomable غیرقابل عمق سنجی
indubitably بطور غیرقابل تردید
unquestionable محقق غیرقابل منازعه
airtight غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
unknowing غیرقابل ادراک و فهم
unknowingly غیرقابل ادراک و فهم
nonexecutable statement حکم غیرقابل اجرا
incredible غیرقابل قبول افسانهای
irreproachableness غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability غیرقابل سرزنش بودن
irremovably بطور غیرقابل انتقال
inexpressible نا گفتنی غیرقابل بیان
nondescript غیرقابل طبقه بندی
imperceptibly بطور غیرقابل مشاهده
innavigable غیرقابل کشتی رانی
inalterably بطور غیرقابل تغییر
inconvertible currency پول غیرقابل تبدیل
incontestably بطور غیرقابل بحث
inapplicably بطور غیرقابل اجرا
inappreciable غیرقابل تقدیر نامحسوس
inconceivably بطور غیرقابل تصور
inconceivability غیرقابل تصور بودن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
incompressible fluide سیاله غیرقابل تراکم
inapprehensible نامفهوم غیرقابل احساس
incognizable غیرقابل درک نفهمیدنی
impermeable layer لایه غیرقابل نفوذ
indefensibly بطور غیرقابل تصدیق
inexcusably بطور غیرقابل تصدیق
infusible غیرقابل نفوذ یا حلول
infrangibility غیرقابل نقض بودن
inflexibly بطور غیرقابل انحناء
defiladed area منطقه غیرقابل دید
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
indivisibly بطور غیرقابل تقسیم
indistinguishably بطور غیرقابل تشخیص
impenetrably بطور غیرقابل نفوذ
impermeably بطور غیرقابل نفوذ
indigestibly بطور غیرقابل هضم
incommunicable نگفتنی غیرقابل پخش
immutably <adv.> به طور غیرقابل فسخ
incomparably بطور غیرقابل مقایسه
unpremediated غیرقابل پیش بینی
unchangeably <adv.> به طور غیرقابل فسخ
unalterably <adv.> به طور غیرقابل فسخ
nondismountable pack بسته غیرقابل پیاده سازی
pierce the block ابشار محکم غیرقابل دفاع
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
forcemajeure علت یا قوه غیرقابل مقاومت
acatalepsy موضوع غیرقابل درک مکتب
indefinite غیرقابل اندازه گیری نامعین
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
unliquidated damages خسارات غیرقابل براورد به پول
unspeakable توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
irrevocable letter of credit اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
confirmed irrevocable letter to credit اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
indefensible غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
wordless غیرقابل بیان با لغات خاموش
innumerable غیرقابل شمارش بیحد و حصر
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
freezes ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
unobtainable بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
irrepressible منع ناپذیر غیرقابل جلو گیری
blocked cuurency پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
erratic غیرقابل پیش بینی دمدمی مزاج
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
publish 1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com