English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
imperceptibility غیر قابل مشاهده بودن
Other Matches
observable قابل مشاهده قابل گفتن
objective قابل مشاهده
objectives قابل مشاهده
imperceptible غیر قابل مشاهده
diamonds شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
remerkableness قابل ملاحظه بودن
serviceableness قابل استفاده بودن
solvency قابل وصول بودن
apply قابل اجرا بودن
applying قابل اجرا بودن
to stand comparison with قابل مقایسه بودن با
bribable قابل رشوه بودن
applies قابل اجرا بودن
sociability قابل معاشرت بودن
to bear comparison with قابل مقایسه بودن با
to hold water قابل قبول بودن
credibility قابل قبول بودن
to be valid قابل قبول بودن
memorability قابل یادداشت بودن
noteworthiness قابل ملاحظه بودن
disputability قابل اعتراض بودن
spring جهیدن قابل ارتجاع بودن
incomprehensibility غیر قابل فهم بودن
springs جهیدن قابل ارتجاع بودن
irrevocability غیر قابل فسخ بودن
irremovability غیر قابل عزل بودن
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
indivisibility غیر قابل تقسیم بودن
indigestibility غیر قابل هضم بودن
visibility قابلیت دید قابل رویت بودن
irresistibleness غیر قابل مقاومت بودن سختی
imparity غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attribute مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
seeing مشاهده
course line shot مشاهده در خط
observantion مشاهده
observation مشاهده
observations مشاهده
observability مشاهده پذیری
sees مشاهده کردن
observational techniques فنون مشاهده
observation error خطای مشاهده
observed مشاهده کردن
perceptivity قوه مشاهده
apperceive مشاهده کردن
perceive مشاهده کردن
perceives مشاهده کردن
perceiving مشاهده کردن
observing مشاهده کردن
observes مشاهده کردن
ovservation قوه مشاهده
naturalistic observation مشاهده طبیعی
beheld مشاهده کرده
unseen مشاهده نشده
beholds مشاهده کردن
observer مشاهده کننده
observers مشاهده کننده
faculty of observation قوه مشاهده
observational مبنی بر مشاهده
see مشاهده کردن
perceived مشاهده کردن
animadversion مراقبت مشاهده
twing مشاهده کردن
behold مشاهده کردن
beholding مشاهده کردن
beheld مشاهده شده
observe مشاهده کردن
sight the anchor مشاهده کردن لنگر
a posteriori مبنی بر تجربه و مشاهده
perceptions مشاهده قوه ادراک
perception مشاهده قوه ادراک
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
perception of an object مشاهده یا دیدن چیزی
perceivable مشاهده کردنی دیدنی
history صفحاتی که مشاهده شده
spot مشاهده کردن گلوله ها
spots مشاهده کردن گلوله ها
observational error خطای مشاهده [ریاضی]
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
observed frequency بسامد مشاهده شده
observed score نمره مشاهده شده
ovservation مشاهده رصد کردن
participant observation مشاهده توام با مشارکت
histories صفحاتی که مشاهده شده
indiscernibly بطور غیرقابل مشاهده
imperceptibly بطور غیرقابل مشاهده
empirically از روی مشاهده و تجربه
participant observer مشاهده گر شرکت کننده
reviewed مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identify مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies مشاهده کردن شناسایی کنید
review مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identifying مشاهده کردن شناسایی کنید
identified مشاهده کردن شناسایی کنید
see for oneself از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
gastroscope اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
combustible قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
adducible قابل اضهار قابل ارائه
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
browses مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consists شامل بودن عبارت بودن از
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
look for منتظر بودن درجستجو بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com