Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
Other Matches
habitue
مشتری مانوس
acclimate
مانوس شدن
familiar
مانوس خودی
acclimated
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimates
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
muffed
ناشی
muffing
ناشی
mala filde
ناشی
due
ناشی از
maladroit
ناشی
muffs
ناشی
therefrom
ناشی از ان
skilless
ناشی
skill less
ناشی
even tual
ناشی
resultant
ناشی
ill
ناشی
dilettante
ناشی
amateurish
ناشی
descended
ناشی
result
ناشی
resulted
ناشی
resulting
ناشی
dilettanti
ناشی
gauche
ناشی کج
emergent
ناشی
ills
ناشی
ill-
ناشی
dilettantes
ناشی
on account of somebody
[something]
ناشی از
Due to
ناشی از
muff
ناشی
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
issues
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
issue
ناشی شدن
negligent
ناشی از بی مبالاتی
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
jackleg
ناشی نادرست
gaucherie
ناشی گری
gremie
بی تجربه و ناشی
hypostatic
ناشی از ته نشینی
due to an accident
ناشی از یک حادثه
abnerval
ناشی از عصب
emanates
ناشی شدن
toxic
ناشی از زهراگینی
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
awkward
بی لطافت ناشی
emanated
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
rises
ناشی شدن
novices
ادم ناشی
novice
ادم ناشی
guttural
ناشی از گلو
adipic
ناشی ازچربی
rises
ناشی شدن از
privative
ناشی از محرومیت
internal
ناشی ازدرون
sequent
منتج ناشی
rise
ناشی شدن از
variorum
ناشی ازچندمنبع
stingy
ناشی از خست
emanating
ناشی شدن
rise
ناشی شدن
premune
ناشی از جلوگیری
unperfect
ناشی نابلد
tisy
ناشی از مستی
rhapsodical
ناشی از احساسات
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
unskil
ناشی بی مهارت
irritative
ناشی از تحریک
resulted
ناشی شدن نتیجه
wind wave
موج ناشی از باد
result
ناشی شدن نتیجه
resulting
ناشی شدن نتیجه
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
war risks
خطرات ناشی از جنگ
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
shear crack
ترک ناشی از برش
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
shear stress
تنش ناشی از برش
short sighted
ناشی از کوته نظری
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
wind wave
خیز اب ناشی از باد
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
despiteous
ناشی ازکینه یالج
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
pot valour
دلپری ناشی از مستی
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
occupation disease
امراض ناشی از کار
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
intuitional
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
impiteous
ناشی از سخت دلی
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
rube
ادم دهاتی ناشی
royalistic
ناشی از شاه پرستی
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
renunciatory
ناشی از انکار نفس
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
renunciative
ناشی از انکار نفس
ravening
حریص ناشی از حرص
ebb current
جریان ناشی از افت اب
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
inexpertly
ازروی ناشی گری
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
well-meaning
ناشی از قصد خوب
arise
رخ دادن ناشی شدن
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
flow
ناشی شدن فلو
internal
باطنی ناشی ازدرون
come
رخ دادن ناشی شدن
comes
رخ دادن ناشی شدن
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
well meaning
ناشی از قصد خوب
proceed
ناشی شدن از عایدات
proceeded
ناشی شدن از عایدات
flowed
ناشی شدن فلو
flows
ناشی شدن فلو
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
derives
ناشی شدن از منتج کردن
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
derive
ناشی شدن از منتج کردن
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
lummox
ادم ناشی وخام دست
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
laity
مردم غیر روحانی ناشی
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
catcher
بوکسور ناشی کتک خور
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
greenhorn
مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorns
مبتدی ادم خام یا ناشی
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
induces
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re
حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
truncation
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
inducing
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
to die a violent death
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machines
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined
خطای ناشی خرابی سخت افزار
posthypnotic
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
induce
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
rat a tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com