English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English Persian
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
Other Matches
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
earthquake زلزله
earthquakes زلزله
seism زلزله
temblor زلزله
earthquake proof ضد زلزله
seismology زلزله شناسی
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
earthquake fountains شکافهای زلزله
seismometry زلزله سنجی
seismoscope زلزله بین
the earthquake sufferers زلزله زدگان
the earthquake sufferers زلزله دیدگان
seismographer زلزله نگار
seismic focus کانون زلزله
seismic loads سربارهای زلزله
earthquake factor ضریب زلزله
seismometer زلزله سنج
earthquake factor فاکتور زلزله
epicenter مرکز زلزله
seismologist زلزله شناس
seismograph زلزله نگار
seismic belt کمربند زلزله
seismography زلزله نگاری
seismograph زلزله سنج
seismographs زلزله سنج
seismographs زلزله نگار
by the same token <adv.> درمقابل
in contrast with درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
on the other hand <idiom> درمقابل
in d. from درمقابل
cut it with a knife درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
against درمقابل
alternatively <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
shock point نقطه ایجاد زلزله
earthquake period دوره تناوب زلزله
seismic method روش زلزله نگاری
sea quake زلزله زیر دریایی
against payment درمقابل وجه
gainst برعلیه درمقابل
for درمقابل برله
microseismograph زلزله سنج میکرومتری یاجزیی
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
shields حفافت کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
vis a vis شخص روبرو درمقابل
bay دفاع کردن درمقابل
bayed دفاع کردن درمقابل
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
bays دفاع کردن درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
microseism زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
resistor مقاوم
plasma plating مقاوم
resistors مقاوم
refractory مقاوم
resister مقاوم
renitent مقاوم
resisters مقاوم
tolerant مقاوم
resistant مقاوم
v مخفف versus به معنی درمقابل
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
seismogram منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
adamant مقاوم یکدنده
resistive force نیروی مقاوم
stand up <idiom> مقاوم بودن
adamantly مقاوم یکدنده
forcing cone مخروط مقاوم
counterpoise نیروی مقاوم
hardened site پایگاه مقاوم
weatherproof مقاوم در برابرهوا
stabile مقاوم در برابرگرما
water resistant مقاوم در برابر اب
moment of resistence لنگر مقاوم
resisting moment لنگر مقاوم
rigid cores هستههای مقاوم
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
creep resistant مقاوم در برابر خزش
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
torsion resistant مقاوم در برابر پیچش
swelling resistant مقاوم در برابر تورم
wear resistant مقاوم در بربر سائیدگی
windproof مقاوم در مقابل باد
drag chain conveyor نقاله با زنجیر مقاوم
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
internal resisting moment لنگر مقاوم درونی
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
drag force نیروی مقاوم حرکت
lightfast مقاوم در برابر نور
heat resisting steels فولادهای مقاوم حرارتی
resistance to failure مقاوم در برابر ترک
resistance to tempering مقاوم در برابر بازپخت
resistance to cracking مقاوم در برابر شکستگی
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
resistance to plastic deformation مقاوم در برابر تغییر شکل
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
acid resistant ماده مقاوم در برابر اسید
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resistance to corrosion مقاوم در برابر زنگ زدگی
deadman پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
acid fast مقاوم در برابر رنگ بری اسید
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
resistance to deflaction مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
pressure cabin هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
cylinder liner رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
photoresist روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com