Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
magdalen or lene
فاحشه توبه کرده
Other Matches
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
whores
فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
whore
فاحشه بازی کردن فاحشه کردن
contrition
توبه
repentance
توبه
resipiscence
توبه
irrepentant
بی توبه
impenitence
عدم توبه
impenitent
توبه ناپذیر
repenter
توبه کار
contrite
توبه کار
penitent
توبه کار
penitence
ندامت توبه
penintent
توبه کار
repentantly
از روی توبه و پشیمانی
shrift
ایین توبه وبخشش
resipiscent
توبه کار تائب
contritely
ازروی توبه وپشیمانی
shrive
توبه دادن وبخشیدن
penitently
از روی پشیمانی و توبه
penitential psalms
مزامیر توبه و استغفار
penance
وادار به توبه کردن
penintent
شخص توبه کار
to do penance
با ریاضت توبه کردن
to be penanced
با ریاضت توبه کردن
contrite
از روی توبه وپشیمانی
repenting
توبه کردن پشیمان شدن
to repent one's sins
از گناهان خود توبه کردن
repented
توبه کردن پشیمان شدن
shrovetide
سه روز قبل ازچهارشنبه توبه
repent
توبه کردن پشیمان شدن
shrove tuesday
سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
penance
توبه وطلب بخشایش پشیمانی
repents
توبه کردن پشیمان شدن
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
impenitence
بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
drabber
فاحشه
whore
فاحشه
harlot
فاحشه
harlots
فاحشه
tramp
فاحشه
prostitutes
فاحشه
whores
فاحشه
courtesans
فاحشه
drabbest
فاحشه
fancy woman
فاحشه
drab
فاحشه
geisha
فاحشه
geishas
فاحشه
moll
فاحشه
trull
فاحشه
molls
فاحشه
ribald
فاحشه
courtesan
فاحشه
prostitute
فاحشه
tramps
فاحشه
scarlet woman
فاحشه
cockatrice
فاحشه
courtezan
فاحشه
grass widow
فاحشه
rakehelly
فاحشه
rakehell
فاحشه
quean
فاحشه
tramped
فاحشه
mademe
فاحشه
madem
فاحشه
loon
فاحشه
lighto'love
فاحشه
hetaera
فاحشه
hetaira
فاحشه
callet
فاحشه
strumpet
فاحشه
besom
فاحشه
streetwalker
فاحشه
nightwalker
فاحشه
mardi gras
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
lupanar
فاحشه خانه
disorderly house
فاحشه خانه
house of ill repute
فاحشه خانه
stallion
معشوقه فاحشه
bordel
فاحشه خانه
meretriciously
فاحشه وار
fancy men
جنده فاحشه
whorehouse
فاحشه خانه
call house
فاحشه خانه
brothels
فاحشه خانه
brothel
فاحشه خانه
fancy man
جنده فاحشه
magdalen
فاحشه تائب
hackster
جنده فاحشه
fancy women
جنده فاحشه
meretricious
وابسته به فاحشه
slattern
فاحشه وار
prostitutes
فاحشه شدن
John
[American E]
[prostitute's client]
مشتری
[فاحشه ای]
whoremaster
فاحشه باز
stallions
معشوقه فاحشه
prostitute
فاحشه شدن
harridan
فاحشه از کارافتاده
hackney
فعله فاحشه
whoreson
فرزند فاحشه
call girls
فاحشه تلفنی
call girl
فاحشه تلفنی
meretricious
فاحشه وار
bordello
[American E]
فاحشه خانه
bawdy house
فاحشه خانه
to go to the streets
فاحشه شدن
whoredom
فاحشه بازی
townswoman
دختر شهری فاحشه
whoremonger
جاکش فاحشه باز
nagged
فاحشه عیبجویی کردن
pug
ادم محبوب فاحشه
fornicate
: فاحشه بازی کردن
pot boy
پادو فاحشه خانه
nag
فاحشه عیبجویی کردن
fornicated
: فاحشه بازی کردن
fornicates
: فاحشه بازی کردن
fornicating
: فاحشه بازی کردن
pugs
ادم محبوب فاحشه
nags
فاحشه عیبجویی کردن
wench
فاحشه دختر بازی کردن
wenches
فاحشه دختر بازی کردن
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
To vow never to do it again.
<idiom>
پشت دست خود را داغ کردن
[توبه کردن]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
puffed
<adj.>
پف کرده
puffed out
<adj.>
پف کرده
souffles
پف کرده
soufflTs
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
off the trail
پی گم کرده
bloat
پف کرده
turgid
<adj.>
پف کرده
tumid
<adj.>
پف کرده
puffy
<adj.>
پف کرده
unconscious
غش کرده
bouffant
پف کرده
beastby
کرده
infusions
دم کرده
unconsciously
غش کرده
souffle
پف کرده
infusion
دم کرده
puff pastry
پف کرده
gelid
یخ کرده
inveterate
ریشه کرده
puffed
<adj.>
ورم کرده
puffed out
<adj.>
ورم کرده
puffy
<adj.>
ورم کرده
tumid
<adj.>
ورم کرده
tumid
<adj.>
آماس کرده
in flower
شکوفه کرده
intumescent
باد کرده
puffy
<adj.>
آماس کرده
puffed out
<adj.>
آماس کرده
turgid
<adj.>
ورم کرده
grown-ups
رشد کرده
billowy
باد کرده
blubbery
ورم کرده
iced ppa
خنک کرده
unruffled
ارام کرده
he is worn with travel
سفراوراخسته کرده
self taught
تحصیل کرده
carpeted
فرش کرده
puffed
<adj.>
آماس کرده
turgid
<adj.>
آماس کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
کار کرده
deep rooted
ریشه کرده
intumescent
اماس کرده
puffed
<adj.>
باد کرده
enrooted
ریشه کرده
hidden
پنهان کرده
farci
دلمه کرده
farcie
دلمه کرده
farthingale
دامن پف کرده
fecit
درست کرده
getting
کسب کرده
tumid
<adj.>
باد کرده
get
کسب کرده
shots
اصابت کرده
shot
اصابت کرده
let it be done
کرده شود
fretty
اماس کرده
it is very easily done
کرده میشود
inwrought
از تو کار کرده
ghi
کره اب کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com