Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
confidence interval
فاصله اعتماد
Other Matches
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
faiths
اعتماد
faith
اعتماد
trusts
اعتماد
trustful
اعتماد
trusted
اعتماد
trust
اعتماد
belief
اعتماد
credence
اعتماد
affiance
اعتماد
reliance
اعتماد
sense of trust
حس اعتماد
fideism
اعتماد
confidentiality
قابلیت اعتماد
vote of confidence
رای اعتماد
votes of confidence
رای اعتماد
self-confidence
اعتماد به نفس
self-awareness
اعتماد به نفس
trusty
قابل اعتماد
self-assurance
اعتماد به نفس
aplombself-trust
اعتماد به نفس
awareness of the self
اعتماد به نفس
self-confidence
اعتماد به خود
self assurance
اعتماد به نفس
self-reliance
اعتماد به نفس
aplomb
اعتماد بنفس
self-reliance
اعتماد به نفس
trustworthy
قابل اعتماد
confiding
اعتماد کننده
reliableness
قابلیت اعتماد
to put trust in
اعتماد کردن به
place confidence on
اعتماد کردن به
place confidence in
اعتماد کردن به
confidence coefficicent
ضریب اعتماد
confidence coefficient
ضریب اعتماد
confidence limits
حدود اعتماد
level of confidence
سطح اعتماد
distrustfulness
عدم اعتماد
faithworthy
قابل اعتماد
fiduciary
قابل اعتماد
self reliance
اعتماد بنفس
self trust
اعتماد بخود
soiothfast
قابل اعتماد
vote of censure
رای اعتماد
trut
اعتماد کردن
trustworthiness
قابلیت اعتماد
confidence
اعتماد رازگویی
confidences
اعتماد رازگویی
trustiness
قابلیت اعتماد
trig
قابل اعتماد
dependability
قابلیت اعتماد
to base one self
اعتماد کردن
confide
اعتماد داشتن به
confided
اعتماد داشتن به
confides
اعتماد داشتن به
to put confidence in
اعتماد کردن به
reliability
قابلیت اعتماد
reliability
قابل اعتماد
reliability
قابلیت اعتماد
poise
[self-confidence]
اعتماد به نفس
self-assuredness
اعتماد به نفس
trusts
اعتماد داشتن
unreliable
غیرقابل اعتماد
relying
اعتماد کردن
rely
اعتماد کردن
relies
اعتماد کردن
self-trust
اعتماد به نفس
failure safety
قابلیت اعتماد
relied
اعتماد کردن
trust
اعتماد داشتن
trusted
اعتماد داشتن
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
lack of self-confidence
کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence
کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence
کمی اعتماد به نفس
lack of confidence
عدم اعتماد به نفس
take down a notch (peg)
<idiom>
سلب اعتماد به نفس
lack of self-confidence
عدم اعتماد به نفس
man of confidence
شخص مورد اعتماد
lack of confidence
کمبود اعتماد به نفس
reliably
بطور قابل اعتماد
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
self doubt
عدم اعتماد بنفس
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
diffidence
عدم اعتماد به نفس
authentic
موثق قابل اعتماد
trust in god
اعتماد یا توکل به خدا
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
trut
اعتماد کردن به امیدوار بودن
dependable
قابل اعتماد توکل پذیر
make out
<idiom>
باعث اعتماد،اثبات شخص
dependable
قابل اطمینان مورد اعتماد
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
calculable
براورد کردنی قابل اعتماد
blue book
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
self confidence
اعتماد بنفس غرور بیجا
confidence tricks
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence trick
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
conning
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
cons
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
untrustworthy
غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
con
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
backstabber
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
single space
تک فاصله تو هم
spacing
فاصله
lengths
فاصله
clearance
فاصله
blank character
فاصله
diastema
فاصله
space bar
فاصله زن
length
فاصله
gap
فاصله
tele
فاصله
interregna
فاصله
interregnum
فاصله
interregnums
فاصله
equidistant
هم فاصله
hiatus
فاصله
per saltum
بی فاصله
gaps
فاصله
distances
فاصله
head space
فاصله سر
space
فاصله
space
جا فاصله
blank
فاصله
blankest
فاصله
spaces
جا فاصله
en dash
خط فاصله ان
discontinuance
فاصله
ranged
فاصله
distance
فاصله
spaces
فاصله
ranges
فاصله
range
فاصله
intermittence
فاصله
intermezzo
فاصله
interval
فاصله
unremittingly
بی فاصله
em dash
خط فاصله ام
center distance
فاصله ازمرکز
center distance
فاصله مرکزی
normal interval
فاصله معمولی صف
mode interval
فاصله نما
polar distance
فاصله قطبی
angular distance
فاصله زاویهای
respite _
فاصله استراحت
safe distance
فاصله بی خطر
frequency distance
فاصله فرکانس
interstice
ترک فاصله
frequency spacing
فاصله فرکانس
range meter
فاصله سنج
haul distance
فاصله حمل
hard space
فاصله واصل
focal distance
فاصله کانونی
leading
فاصله خطوط
blank character
دخشه فاصله
focal length
فاصله کانونی
piston clearnce
فاصله پیستون
class interval
فاصله طبقه
light gap
فاصله روشنایی
ignition gap
فاصله جرقه
infighting
نبرد در فاصله کم
light gap
فاصله نور
focuses
فاصله کانونی
lattice spacing
فاصله شبکه
input gap
فاصله اولیه
known distance
فاصله معلوم
dead rise
فاصله مرده
keyspace
فاصله کلیدی
dutter
فاصله ستونها
deflationary gap
فاصله تنزلی
focused
فاصله کانونی
interval
فاصله
[ریاضی]
distance meter
فاصله سنج
interval confidence
فاصله اطمینان
diatessaron
فاصله یک چهارم
line spacing
فاصله سطرها
line spacing
فاصله سطر
ignition spark gap
فاصله جرقه
interrupted
فاصله دار
close range
فاصله نزدیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com