English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
understrung فاصله زه تا دستگیره کمان
Other Matches
fistmele فاصله بین دسته کمان و زه
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
fita round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
following distance فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
bowing کمان کمان هدفگیری
bow کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
interval فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space فاصله دادن فاصله داشتن
spaces فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
close march راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
gripped دستگیره
pin دستگیره در
pinned دستگیره در
pinning دستگیره در
handhold دستگیره
handgrip دستگیره
door latch دستگیره در
gripe دستگیره
grip دستگیره
gripping دستگیره
grips دستگیره
handgrips دستگیره
knop دستگیره
grab handle دستگیره
doorknobs دستگیره در
doorknob دستگیره در
belay دستگیره
clip دستگیره
clips دستگیره
handles دستگیره
lever دستگیره
handle دستگیره
clippings دستگیره
clipped دستگیره
levers دستگیره
pinning گیره دستگیره در
operating handle دستگیره کولاس
operating handle دستگیره عامل
handle ضامن دستگیره
handles ضامن دستگیره
knob دستگیره دسته
star handle دستگیره گردان
carrier handle دستگیره حمل
catch اخذ دستگیره
safety lever دستگیره ضامن
door-knob دستگیره گویی
knobs دستگیره گویی
knobs دستگیره دسته
knob دستگیره گویی
hand rail دستگیره نرده
lever handle دستگیره اهرم
pinned گیره دستگیره در
pin گیره دستگیره در
knurled handle دستگیره اج دار
winches باچرخ یا دستگیره کشدن
dogging دستگیره در چخماق تفنگ
operating handle دستگیره راه اندازی
operating lever دستگیره عامل کولاس
throttle twist grip دستگیره موتور گازی
firing lever چخماق دستگیره اتش
winched دستگیره چرخ جراثقال
dogs دستگیره در چخماق تفنگ
winch باچرخ یا دستگیره کشدن
handrail نرده مخصوص دستگیره
handrails نرده مخصوص دستگیره
adjustable catch دستگیره قابل تنظیم
salvo latch چفت دستگیره کولاس
dog دستگیره در چخماق تفنگ
maulstick زیر دستی دستگیره
winch دستگیره چرخ جراثقال
mahlstick زیر دستی دستگیره
winched باچرخ یا دستگیره کشدن
winches دستگیره چرخ جراثقال
winching دستگیره چرخ جراثقال
winching باچرخ یا دستگیره کشدن
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
inside door handle دستگیره داخل درب اتومبیل
handle سیم بین چکش و دستگیره
notch دستگیره [دندانه] [چفت] [مهندسی]
handles سیم بین چکش و دستگیره
throttleman متصدی دستگیره سرعت ناو
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
butting حلقه چرمی دور دستگیره پارو
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
arches کمان
arc کمان
arches : کمان
arch- کمان
arcs کمان
sagittarii کمان
sagittarius کمان
bowstring زه کمان
bow کمان
arch- : کمان
fiddlestick کمان
fiddle bow کمان
bowing کمان
bows کمان
arch کمان
bowed کمان
spot کمان
arch : کمان
spots کمان
irises رنگین کمان
iris رنگین کمان
cant کج گرفتن کمان
crossbows کمان زنبورکی
arblast کمان زنبورکی
atabalist کمان زنبورکی
arch of corti کمان کورتی
arch thrust رانش کمان
crossbows کمان پولادی
crossbows کمان صلیبی
longbow کمان بزرگ
rainbow رنگین کمان
archers تیرانداز با کمان
archer تیرانداز با کمان
rainbows رنگین کمان
crossbow کمان زنبورکی
bend کمان خمش
crossbow کمان پولادی
crossbow کمان صلیبی
central angle of arch دهانه کمان
longbows کمان بزرگ
stacked bow کمان باریک
cross bow گوله کمان
cross bow کمان زنبورکی
cock feather پر وصل به کمان
opalesce مانندرنگین کمان
swede saw کمان اره
sunbow رنگین کمان
arch چفت کمان
swede saw اره کمان
nock جای زه کمان
handbow کمان تیراندازی
bows تعظیم کمان
bowing کمان شکاری
bowing تعظیم کمان
bowed کمان شکاری
bowed تعظیم کمان
bow کمان شکاری
bow تعظیم کمان
to feel any one's pulse کمان کردن
bows کمان شکاری
to bend or draw the bow کمان کشیدن
long bow کمان دستی
arch- چفت کمان
arches چفت کمان
string picture روزنه کمان
bowman تیرانداز با کمان
bowman تیرانداز کمان کش
reflex arc کمان بازتاب
straight bow کمان راست
saw frame کمان اره
bow weight وزن کمان
bow and arrow تیر و کمان
bare bow کمان لخت
power hacksaw کمان اره
bowyer کمان فروش
bowyer کمان ساز
faces شکم کمان
face شکم کمان
cross bow کمان پولادی
included angle of arch دهانه کمان
circular measure اندازه کمان
limbs هرکدام از طرفین کمان
limb هرکدام از طرفین کمان
rectification of a curve طول کمان [ریاضی]
archery تیراندازی با تیر و کمان
frame قاب چارچوب کمان
soundboard کمان ویولن وتار
arc length طول کمان [ریاضی]
nock شکاف انتهای کمان
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
iridescency نمایش رنگین کمان
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
anchoring کشیدن زه کمان تاصورت
anchor کشیدن زه کمان تاصورت
frame of hachsaw کمان اره چکی
slingshot [American E] تیر و کمان قلابسنگی
catapult [British E] تیر و کمان قلابسنگی
fogbow رنگین کمان حاصل از مه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com