English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
Other Matches
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
Life and property . جان ومال
massage مشت ومال
massages مشت ومال
massaged مشت ومال
massaging مشت ومال
malaxation مشت ومال
masseurs مشت ومال دهنده
masseur مشت ومال دهنده
To massage . To give a rub down . مشت ومال دادن
intuitions بینش
insights بینش
intuition بینش
insight بینش
sights بینش
sight بینش
eyesight بینش
ken بینش
percipience بینش وادراک
intelligence فهم بینش
seaman's eye بینش ملوانی
emotional insight بینش هیجانی
insight therapy بینش درمانی
seeing بینش رویت
faculty of observation بینش مشاهدات جوی
insightful learning یادگیری بینش افرین
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
dunnage کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
forethought دور اندیشی
telepathy دوهم اندیشی
magical thinking جادویی اندیشی
long sightedness دور اندیشی
right-minded درست اندیشی
wishful thinking خواسته اندیشی
right minded درست اندیشی
obscurantism تاریک اندیشی
ideation خیال اندیشی
hyperpragia زیاده اندیشی
foresight مال اندیشی
far sightedness مال اندیشی
foresight دور اندیشی
dogmatism جزمی اندیشی
idealism خیال اندیشی
self reflection درون اندیشی
policy مصلحت اندیشی
policies مصلحت اندیشی
provincialism محلی اندیشی
right mindedness درست اندیشی
to take long views دور اندیشی کردن
foreseeingly از روی مال اندیشی
perspectives مال اندیشی تجسم شی
forethought مال اندیشی احتیاط
perspective مال اندیشی تجسم شی
improvidently بدون مال اندیشی
providently از روی مال اندیشی
prognosis پیش بینی مال اندیشی
prognoses پیش بینی مال اندیشی
afterthought چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
afterthoughts فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
anurous فاقد دم
scentless فاقد بو
free فاقد
freed فاقد
ex- فاقد
sans فاقد
ex فاقد
frees فاقد
freeing فاقد
bankrupt of فاقد
lacked فاقد بودن
visionless فاقد دید
without engagement فاقد تعهد
undocumented فاقد ویزا
burdened فاقد حق تقدم
abulic فاقد اراده
landlessness فاقد زمین
acholic فاقد صفرا
acholous فاقد صفرا
acolous فاقد اعضاء
inertialess فاقد لختی
incoordinate فاقد حس همکاری
impassible فاقد احساس
shorthanded فاقد کارگرکافی
intestable فاقد صلاحیت
toom فاقد لاغر
exhaust bin level فاقد موجودی
dis qualified فاقد شرایط
unmannered فاقد رفتارشایسته
landless فاقد زمین
unmeet فاقد صلاحیت
paratactic فاقد روابط
astomatal فاقد دهان
unmennerly فاقد رفتارشایسته
ametabolous فاقد دگردیسی
ametabolic فاقد دگردیسی
dis qualified فاقد قابلیت
inertialess فاقد اینرسی
lacks فاقد بودن
dishonest فاقد امانت
antipathetic فاقد تمایل
unobtrusive فاقد جسارت
unobtrusively فاقد جسارت
homely فاقد جمال
incompetent فاقد صلاحیت
without انطرف فاقد
lack فاقد بودن
inexpert فاقد خبرگی
impersonal فاقد شخصیت
stolid فاقد احساس
ad hoc فاقد عمومیت
indiscreet فاقد حس تشخیص
stolidly فاقد احساس
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
unmanning فاقد مردانگی کردن
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
fatherless فاقد مولف معلوم
ineligible فاقد شرایط لازم
unmans فاقد مردانگی کردن
unman فاقد مردانگی کردن
undocumented فاقد مدارک قانونی
unthinking فاقد قوهی تفکر
inexpessive فاقد قوه فهماندن
systemoless فاقد سیستم صحیح
shapeless فاقد شکل معین
untune فاقد هم اهنگی کردن
one track فاقد قوه ارتجاعی
nonage فاقد اهلیت قانونی
intestate فاقد وصیت نامه
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
irretractile فاقد قوه قبض
irretentive فاقد قوه ضیط
unqualified فاقد شرایط لازم
unnerve فاقد عصب کردن
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
unfeeling بیحس فاقد احساسات
denitrify فاقد نیترات کردن
deaf فاقد قوه شنوایی
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
azoic فاقد نشان زندگی
deafer فاقد قوه شنوایی
deafest فاقد قوه شنوایی
agamous فاقد الت جنسی
aplacental فاقد جفت جنین
depersonalize فاقد شخصیت کردن
acheiria فاقد قوهء لامسه
duty free فاقد حقوق گمرکی
unnerves فاقد عصب کردن
asexual فاقد خاصیت جنسی
unnerved فاقد عصب کردن
unnerving فاقد عصب کردن
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
moron فرد فاقد رشد فکری
morons فرد فاقد رشد فکری
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
desex فاقد قوه جنسی کردن
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
apteral ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
albinos شخص فاقد مواد رنگ دانه
disbud غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com