Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
invoice
فاکتور فروش صورتحساب
invoiced
فاکتور فروش صورتحساب
invoices
فاکتور فروش صورتحساب
invoicing
فاکتور فروش صورتحساب
Other Matches
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
tab
صورتحساب
bills
صورتحساب
bill nye
صورتحساب
invoices
صورتحساب
account statment
صورتحساب
invoice
صورتحساب
bill
صورتحساب
tabs
صورتحساب
invoiced
صورتحساب
invoicing
صورتحساب
factors
فاکتور
bill of sale
فاکتور
factor
فاکتور
BS
فاکتور
invoicing
فاکتور
invoices
فاکتور
invoiced
فاکتور
vouchers
فاکتور
invoice
فاکتور
voucher
فاکتور
Please bring me the bI'll.
صورتحساب رابیاورید
bank statement
صورتحساب بانکی
bank statements
صورتحساب بانکی
debit note
صورتحساب بدهی
banker's bill
صورتحساب بانکی
statements
کشف صورتحساب
statements
صورتحساب اعلامیه
statement
صورتحساب اعلامیه
bills
قبض صورتحساب
bills
صورتحساب دادن
billing
صدور صورتحساب
a hefty bill
صورتحساب سنگینی
bill
صورتحساب دادن
bill
قبض صورتحساب
statement
کشف صورتحساب
proforma
پیش فاکتور
proforma invoice
پیش فاکتور
invoicing
فاکتور نوشتن
gas factor
فاکتور گاز
earthquake factor
فاکتور زلزله
factorization
فاکتور گیری
list price
قیمت فاکتور
factors
سازنده فاکتور
invoice
فاکتور نوشتن
invoices
فاکتور نوشتن
factor
سازنده فاکتور
invoiced
فاکتور نوشتن
consular invoice
صورتحساب با مهرکنسول گری
bill
تهیه کردن صورتحساب
freight note
صورتحساب هزینه حمل
bills
تهیه کردن صورتحساب
factorize
فاکتور گیری کردن
skip factor
فاکتور یا عامل نمو
blocking factor
فاکتور بلوک بندی
blocking factor
فاکتور بلاکه کردن
facture
فاکتور صورت حساب
How much is my telephone bill?
صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
billed
ثبت شده در صورتحساب یا لیست
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
billing
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
fasted
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
mu
فاکتور شدت نیروی لامپ الکترونی
fasts
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent .
هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
consulage
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
furriers
خز فروش پوست فروش
furrier
خز فروش پوست فروش
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
turnover
کل فروش
sales
فروش
taverner
می فروش
turnover
فروش
iceman
یخ فروش
vendition
فروش
sell
فروش
sells
فروش
sale
فروش
marketing
فروش
selling
فروش
retailer
تک فروش
offtake
فروش
iron monger
اهن فروش
lumberman
الوار فروش
jeweler
گوهر فروش
linen draper
کتان فروش
nundination
خرید و فروش
hucksterer
خرده فروش
hosier
جوراب فروش
buying and selling
خرید و فروش
herborist
گیاه فروش
killcalf
گوشت فروش
news vendor
روزنامه فروش
merchantable
قابل فروش
mercer
پارچه فروش
mass market product
محصول پر فروش
meatman
گوشت فروش
oligopoly
انحصار فروش
mealman
ارد فروش
mealmen
ارد فروش
oilman
روغن فروش
lumberman
تیر فروش
cash sale
فروش نقدی
cheese monger
پنیر فروش
milk man
شیر فروش
news agent
روزنامه فروش
chandler
شمع فروش
lumberer
تیر فروش
lumberer
الوار فروش
cattleman
گاو فروش
cash on delivery
فروش نقدی
cheesemonger
پنیر فروش
coster
سبزی فروش
dead market
بازار کم فروش
corn d.
غله فروش
outlet
بازار فروش
herbist
گیاه فروش
deed of sale
سند فروش
direct selling
فروش مستقیم
drover
گله فروش
corn chandler
غله فروش
drysalter
کالباس فروش
d. in second hand goods
دست فروش
cutler
کارد فروش
costermonger
میوه فروش
credit sale
فروش نسیه
credit sale
فروش قسطی
credit sale
فروش غیرنقدی
cornfactor
غله فروش
credit system
فروش اعتباری
crier
دست فروش
duffre
دست فروش
euphuist
فصاحت فروش
forced sale
فروش اجباری
forward sale
پیش فروش
forward sales
فروش سلف
forward sales
پیش فروش
fruiterer
میوه فروش
excise taxes
مالیات بر فروش
cloth merchant
پارچه فروش
chemic
دارو فروش
forced sale
فروش قانونی
clothier
پوشاک فروش
corn chandler
گندم فروش
contract of sales
قرارداد فروش
contract of sale
قرارداد فروش
fellmonger
پوست فروش
fellmonger
پوستین فروش
clothier
لباس فروش
fish fag
زن ماهی فروش
flesher
گوشت فروش
fleshmonger
گوشت فروش
haught
جاه فروش
wholeseller
عمده فروش
antique dealer
عتیقه فروش
foreclosure
فروش گرویی
sales and marketing
[marketing]
فروش و بازاریابی
wood pavement
چوب فروش
BS
صورت فروش
paper boy
روزنامه فروش
paper boys
روزنامه فروش
salespeople
متصدی فروش
salesperson
متصدی فروش
salespersons
متصدی فروش
sales
فروش
[اقتصاد]
turnover
[British English]
فروش
[اقتصاد]
sales
{pl}
مقدار فروش
turn-over
مقدار فروش
turnover
مقدار فروش
volume of sales
مقدار فروش
sales
{pl}
حجم فروش
turn-over
حجم فروش
turnover
حجم فروش
newspaperman
روزنامه فروش
volume of sales
حجم فروش
pedagogical
علم فروش
sale manager
مدیر فروش
sale on a large scale
فروش زیاد
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
sale price
قیمت فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com