Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
fled
فرار کرده
Search result with all words
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
Other Matches
lams
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
transgressor
فرار و
escaping
فرار
breakaway
فرار
loup
فرار
leg bail
فرار
bridge escape
فرار از پل
evasive
فرار
escapes
فرار
escape
فرار
scape
فرار
volatile
فرار
defection
فرار
subtile
فرار
escaped
فرار
mercurial
فرار
escapement
فرار
to take flight
فرار
drives
فرار گل زن
drive
فرار گل زن
centrifugal
فرار از مرکز
escape hatch
دریچه فرار
escape
فرار از خاک
to run away
فرار کردن
escapable
فرار کردنی
desertion
فرار از خدمت
desertion
فرار بیوفایی
get away
<idiom>
فرار کردن
flee
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
flees
فرار کردن
capital flight
فرار سرمایه
scarper
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
flyaway
فرار فراری
escapes
گریز فرار
escapes
فرار از خاک
escapes
فرار کردن
escaped
گریز فرار
escaped
فرار از خاک
escaped
فرار کردن
escape
گریز فرار
guys
فرار گریز
guy
فرار گریز
jailbreaks
فرار از زندان
scarpering
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
abscond
فرار کردن
absconded
فرار کردن
absconding
فرار کردن
absconds
فرار کردن
escaping
گریز فرار
escaping
فرار از خاک
escaping
فرار کردن
escape
فرار کردن
skip of the mat
فرار از تشک
scudding
فرار از باد
nonvolatile
غیر فرار
volatility product
فراورده فرار
volatility product
محصول فرار
bolt-hole
راه فرار
luft
خانه فرار
loup
فرار کردن
bolt-holes
راه فرار
escapism
فلسفه فرار
escapologist
اهل فرار
escapologists
اهل فرار
hot money
پول فرار
volatile storage
حافظه فرار
volatile storage
انباره فرار
brain drain
فرار مغزها
skedaddle
فرار کردن
scape of molecules
فرار ملکول ها
scape
فرار کردن
scape
وسیله فرار
to run away
فرار کردن
trailing edge
لبه فرار
jailbreak
فرار از زندان
postern
راه فرار
volatile compound
ترکیب فرار
tax evasion
فرار از مالیات
volatile file
فایل فرار
volatile file
پرونده فرار
volatile memory
حافظه فرار
get away
فرار برو
fugitively
بطور فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
I made good my escape .
موفق به فرار شد
getaway
گریز فرار
getaways
گریز فرار
to run off
فرار کردن
to elope
فرار کردن
escape trunk
دهلیز فرار
fugitive
ناپایدار فرار
escape velocity
سرعت فرار
flight of capital
فرار سرمایه
escape mechanism
وسیله فرار
fugitives
ناپایدار فرار
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
fly
گریختن از فرار کردن از
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
flight square
خانه فرار شطرنج
shoos
باکیش فرار دادن
shoo
باکیش فرار دادن
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
shooing
باکیش فرار دادن
shooed
باکیش فرار دادن
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
blockage
راه فرار را بستن
blockages
راه فرار را بستن
breach of prison
جرم فرار از زندان
bleed
فرار کردن یک سیال
bleeds
فرار کردن یک سیال
elopes
فرار کردن با معشوق
elopes
گریختن فرار کردن
eloping
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
To beak jail .
از زندان فرار کردن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
elope
فرار کردن با معشوق
elope
گریختن فرار کردن
eloped
فرار کردن با معشوق
eloping
گریختن فرار کردن
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapade
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
fire escape
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escapes
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
puffed
<adj.>
پف کرده
bouffant
پف کرده
puff pastry
پف کرده
infusion
دم کرده
souffles
پف کرده
beastby
کرده
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
bloat
پف کرده
unconsciously
غش کرده
infusions
دم کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com