English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English Persian
assemble فراهم اوردن
assembled فراهم اوردن
assembles فراهم اوردن
get together فراهم اوردن
get-together فراهم اوردن
get-togethers فراهم اوردن
to call together فراهم اوردن
to get together فراهم اوردن
to d. on فراهم اوردن
Search result with all words
get بدست اوردن فراهم کردن
gets بدست اوردن فراهم کردن
getting بدست اوردن فراهم کردن
to gather together جمع کردن فراهم اوردن
Other Matches
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
whorls فراهم
whorl فراهم
to the fore فراهم
accrete فراهم کردن
to come about فراهم شدن
to bring about فراهم کردن
trooped فراهم امدن
to find in فراهم کردن
collectors فراهم اورنده
congestion فراهم امدگی
unaccommodated فراهم نشده
forgather فراهم امدن
foregather فراهم امدن
procures فراهم کردن
exterminatory فراهم کننده
procuring فراهم کردن
work up کم کم فراهم کردن
available دردسترس فراهم
procurance فراهم سازی
effecturate فراهم کردن
collector فراهم اورنده
procure فراهم کردن
accrete فراهم شدن
caters فراهم نمودن
to bring a bout فراهم کردن
catered فراهم نمودن
cater فراهم نمودن
troop فراهم امدن
catering فراهم نمودن
avaiiability فراهم بودن
ingathering فراهم اوری
trooping فراهم امدن
procured فراهم کردن
obtained فراهم کردن گرفتن
obtain فراهم کردن گرفتن
procurer فراهم سازنده جاکش
to get [hold of] something فراهم کردن چیزی
to bring something فراهم کردن چیزی
means are not a وسایل فراهم نیست
To raise money. پول فراهم کردن
jockeys با حیله فراهم کردن
jockey با حیله فراهم کردن
raise money فراهم کردن پول
provide وسیله فراهم کردن
accru اجتماع فراهم شدگی
provides وسیله فراهم کردن
ready money پول فراهم شده
to obtain something فراهم کردن چیزی
obtains فراهم کردن گرفتن
capacitor تا دو هفته نیرو فراهم کند.
gagged مانع فراهم کردن برای
gagging مانع فراهم کردن برای
occasion موجب شدن فراهم کردن
occasioned موجب شدن فراهم کردن
occasioning موجب شدن فراهم کردن
occasions موجب شدن فراهم کردن
gags مانع فراهم کردن برای
entailed شامل بودن فراهم کردن
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
obstructively با قصد فراهم کردن مانع
gag مانع فراهم کردن برای
entail شامل بودن فراهم کردن
entailing شامل بودن فراهم کردن
entails شامل بودن فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to raise the wind پول برای مقصودی فراهم کردن
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
pooled سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
pool سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pools سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
to mediate a result وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
software که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
menus لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
menu لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
framework صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
eudemonism اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
frameworks صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
text انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
texts انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
usable آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
globally حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
capacities حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
Everything worked out well. همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
global حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
capacity حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
in a pinch <idiom> بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
magnetic و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
languages سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
users سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
user سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
logical LU ارتاط بین وسایلی و LU را فراهم میکند و یک پروتکل peer-to-Reer است
newsgroup خصوصیتی در اینترنت که امکانات ای که برای همه مسیر است را فراهم میکند
random access رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
transmission ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
random access حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
transmissions ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
intermediate پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
routines مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routinely مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
text نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
texts نرم افزاری که برای کاربر امکانات ویرایش متن را فراهم میکند
opens برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
mime استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
mimed استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
input/output اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
allocation فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
allocations فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند
providers شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
provider شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
opened برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
i/o اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
mimes استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
parallelling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
parallels کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
lu مجموعه پروتکلهای IBM که امکان ارتباط روی شبکه SNA را فراهم میکند. LU
miming استانداردی که یک روش ارسال فایل ها با نرم افزار پست الکترونیکی فراهم میکند
users بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
tests داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
optical اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
IE جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
users زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
MIDI interface card کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
user زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
logical مجموعه پروتکل IBM که امکان ارتباط در شبکه SNA فراهم میکند. W,W,LU حاوی کنترل بخش هستند
telecommuting که توسط مودم به مرکز اصلی شرکت وصل است و امکان ارسال پیام و داده فراهم میکند
ethernet نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
patch ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
patches ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
references دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
background فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
desqview نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
arm 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
multidrop circuit شبکهای که ارتباط بین چندین ترمینال و کامپیوتر مرکزی را فراهم میکند ولی نه مستقیما بین ترمینالها
enhancing تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
explorer برنامه ایجاد شده توسط ویندوز که امکان مدیریت فایلهای ذخیره شده روی دیسک را فراهم میکند
explorers برنامه ایجاد شده توسط ویندوز که امکان مدیریت فایلهای ذخیره شده روی دیسک را فراهم میکند
systems network architecture روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
advanced پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
dma CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
PCI مشخصات ساخت Intel که یک نوع باس محلی سریعی را معرفی میکند که ارسال داده سریع بین پردازنده کارتهای گسترده PC فراهم میکند
ascites اب اوردن
immigrated اوردن
go for اوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com