Dictiornary-Farsi | فراوان مفصل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
ample	فراوان مفصل


Other Matches

easy money	پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
glenoid fossa or cavity	گودی مفصل کاسه مفصل
redun dantly	فراوان
abundant	فراوان
superabundant	فراوان
plenty	فراوان
oodles	فراوان
copious	فراوان
exuberantly	فراوان
oodlins	فراوان
excessive	فراوان
plentiful	فراوان
prolific	فراوان
unsparing	فراوان
profuse	فراوان
redundantly	فراوان
richly	فراوان
affluent	فراوان
plentifully	فراوان
galore	فراوان
exuberant	فراوان
in abundance	فراوان
feracious	فراوان
an abundance of	فراوان
all out	فراوان
fulsome	فراوان
in galore	فراوان
foison	فراوان
infested	فراوان بودن در
infesting	فراوان بودن در
infests	فراوان بودن در
infest	فراوان بودن در
f. money	پول فراوان
abounds	فراوان بودن
abounding	فراوان بودن
abounded	فراوان بودن
abound	فراوان بودن
exuberate	فراوان بودن
superrabundant	زیاد فراوان
rife	فراوان عادی
teem	فراوان بودن
feisty	فراوان چابک
abound in	فراوان داشتن
abound with	فراوان داشتن
very	چندان فراوان
abundant element	عنصر فراوان
it smells of the lamp	با زحمت فراوان
lots	بسیار فراوان
bounteous	باسخاوت فراوان
cretaceous	دارای گچ فراوان
overflowing	فراوان ریزش
plenty of rain	باران فراوان
foison	محصول فراوان
post haste	با شتاب فراوان
teems	فراوان بودن
teeming	فراوان بودن
teemed	فراوان بودن
luxuriant vegetation	گیاهان فراوان
rampant	فراوان حکمفرما
rampant vegetation	گیاهان فراوان
amply	بطور فراوان
abundantly	بطور فراوان
grow rife	فراوان یا متداول شدن
here is bread in plenty	نان فراوان داریم
luxuriance	شکوه وجلال فراوان
pervade	فراوان یا شایع بودن
pervaded	فراوان یا شایع بودن
pervades	فراوان یا شایع بودن
pervading	فراوان یا شایع بودن
post haste	بسرعت شتاب فراوان
a copious choice of food and drink	غذا و نوشیدنی فراوان
he is f. of money	پول فراوان دارد
shock head	دارای موی فراوان
copiously	فراوان زیاد مفصلا
in deepest sympathy	با دلسوزی بسیار فراوان
superabound	زیاد فراوان بودن
to have plenty of time	وقت فراوان داشتن
knock oneself out <idiom>	باعث تلاش فراوان
labor rich country	کشور با نیروی کار فراوان
with much pains	با رنج فراوان با زحمات بسیار
overrefinement	تهذیب بسیار اراستگی فراوان
luxuriated	فراوان شدن وفور یافتن
luxuriate	فراوان شدن وفور یافتن
overabound	بیش از اندازه فراوان بودن
overlabour	با رنج فراوان انجام دادن
luxuriates	فراوان شدن وفور یافتن
luxuriating	فراوان شدن وفور یافتن
slather	مقدار فراوان بیش ازاندازه
Ferdowsi is held in the greatest respect.	فردوسی مورد احترام فراوان است
it is a in terms	پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
shock headed	انبوه گیسو دارای موی فراوان
Joyedevivre	لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
sockets	مفصل
fulsome	مفصل
inventorial	مفصل
joint	مفصل
socket	مفصل
anarthrous	بی مفصل
commissure	مفصل
jointless	بی مفصل
fine drawn	مفصل
coupling	مفصل
baom joomok	یک مفصل
linkage point	مفصل
copious	مفصل
articulation	مفصل
juncture	مفصل
spacious	مفصل
Hinduism	مفصل
hinge	مفصل
copula	مفصل
pivot	مفصل
voluminous	مفصل
pivoted	مفصل
pivots	مفصل
copulas	مفصل
inarticulate	بی مفصل
hinges	مفصل
wisha	برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
gimmal	مفصل لولا
scape	مفصل اصلی
steering swivel	مفصل فرمان
synosteology	مفصل شناسی
toggle joint	مفصل زانویی
trunnion	مفصل افقی
universal joint	مفصل چرخنده
multiple cable joint	مفصل انشعاب
largo	اهسته و مفصل
ginglymus	مفصل لولایی
hip joint	مفصل ران
hinge joint	مفصل لولایی
in great detail	با جزئیات مفصل
swivel joint	مفصل گردان
knee joint	مفصل زانو
glene	کاسه مفصل
synarthrosis	مفصل بی حرکت
clipped	مفصل کابل
pigtails	مفصل دم خوکی
facet	بند مفصل
facets	بند مفصل
luncheon	غذای مفصل
abarticulation	مفصل متحرک
juncture	پیوستگی مفصل
arthritis	التهاب مفصل
ankylosis	جمود مفصل
arthritis	اماس مفصل
articulation	مفصل لولا
pigtail	مفصل دم خوکی
swivels	مفصل گردان
clippings	مفصل کابل
clips	مفصل کابل
palaver	گفتگوی مفصل
swivel	مفصل گردنده
clip	مفصل کابل
high tea	عصرانه مفصل
swivel	مفصل گردان
swivelled	مفصل گردنده
swivelled	مفصل گردان
swivels	مفصل گردنده
luncheons	غذای مفصل
arthrology	مفصل شناسی
joint	مفصل پیوندگاه
splices	مفصل بافته
sleeve	موف مفصل
articulating	مفصل دارکردن
articulates	مفصل دارکردن
articulate	مفصل دارکردن
choke joint	مفصل چوکی
diarthrosis	مفصل متحرک
detail part	قسمت مفصل
hips	مفصل ران
splice	مفصل بافته
articulation	مفصل بندی
splicing	مفصل بافته
hip	مفصل ران
spliced	مفصل بافته
ball and socket joint	مفصل ساچمه ای
disjoint	از مفصل دراوردن
sleeves	موف مفصل
it is of a wide distribution	در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
amplified	مفصل گفتن یانوشتن
naker	دمامه عصرانه مفصل
In ditail . Diffusively .	بطور مفصل ( مفصلا")
kettledrums	دمامه عصرانه مفصل
double jointed	دارای مفصل کاذب
kettle drum	دمامه عصرانه مفصل
cable joint	مفصل اتصال کابل
arthritic	مبتلا به اماس مفصل
kettledrum	دمامه عصرانه مفصل
double-jointed	دارای مفصل کاذب
joint	مفصل اتصال ضربهای
thurl	مفصل خاصره گوسفند
amplifying	مفصل گفتن یانوشتن
clamping sleeve	مفصل مهار کننده
arthropathy	ناخوشی بند یا مفصل
cable jointing sleeve	مفصل انشعاب کابل
arthropoda	جانوران مفصل دار
arthropod	جانور مفصل دار
hitsu shiubi	مفصل انگشت وسط
enarthrosis	مفصل کام و زبانهای