Dictiornary-Farsi | فرایند اتفاقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
stochastic process	فرایند اتفاقی


Other Matches

fortuitous <adj.>	اتفاقی
episodic	اتفاقی
adventitiouse	اتفاقی
episodical	اتفاقی
adventive	اتفاقی
accidents	اتفاقی
accident	اتفاقی
casual [not planned] <adj.>	اتفاقی
coincidental <adj.>	اتفاقی
fluky	اتفاقی
casual	اتفاقی
casualness	اتفاقی
contingency	اتفاقی
chance	اتفاقی
chanced	اتفاقی
chances	اتفاقی
pick up <idiom>	اتفاقی
chancing	اتفاقی
accidentalism	اتفاقی
contingent [accidental] <adj.>	اتفاقی
stochastical <adj.>	اتفاقی
randomly	اتفاقی
contingencies	اتفاقی
stochastic <adj.>	اتفاقی
random <adj.>	اتفاقی
haphazardly	اتفاقی
haphazard <adj.>	اتفاقی
chanceful	اتفاقی
incidental <adj.>	اتفاقی
casuale	اتفاقی
occasional	اتفاقی
eventual	اتفاقی
accidental <adj.>	اتفاقی
chancier	اتفاقی
chanciest	اتفاقی
adventitious <adj.>	اتفاقی
chancy	اتفاقی
flukey	اتفاقی
extrinsic	اتفاقی
even tual	اتفاقی
contingent profit	سود اتفاقی
incidentally <adv.>	بطور اتفاقی
incidental expenses	مخارج اتفاقی
incidental errors	خطاهای اتفاقی
happenstance	وقایع اتفاقی
fortuitousness	اتفاقی بودن
fortuitcus fault	نقص اتفاقی
fortuitcus distortion	اعوجاج اتفاقی
casual labour	کارگر اتفاقی
contingent liability	بدهی اتفاقی
incidental learning	یادگیری اتفاقی
adventitiously	بطور اتفاقی
incidental memory	حافظه اتفاقی
accidental error	خطای اتفاقی
circumstantial evidence	اماره اتفاقی
accidental reinforcement	تقویت اتفاقی
accidental war	جنگ اتفاقی
accidentalness	حالت اتفاقی
incidentals time	زمان اتفاقی
incidental works	کارهای اتفاقی
chromatic	تصادفی اتفاقی
windfall loss	زیان اتفاقی
at random <adv.>	بطور اتفاقی
as it happens <adv.>	بطور اتفاقی
accidently <adv.>	بطور اتفاقی
accidentally <adv.>	بطور اتفاقی
stretch a point <idiom>	اتفاقی پذیرفتن
windfall gains	منافع اتفاقی
windfall profits	سود اتفاقی
come across <idiom>	اتفاقی دیدن
crop up <idiom>	اتفاقی پدیدارشدن
by accident <adv.>	بطور اتفاقی
by a coincidence <adv.>	بطور اتفاقی
stochatic procedures	رویههای اتفاقی
fortuitously <adv.>	بطور اتفاقی
coincidentally <adv.>	بطور اتفاقی
by happenstance <adv.>	بطور اتفاقی
randomly	اتفاقی الکی
by hazard <adv.>	بطور اتفاقی
random	اتفاقی الکی
by chance <adv.>	بطور اتفاقی
by accident or d.	بطور اتفاقی یا عمدی
hazardous	معاملات قماری اتفاقی
accidental fall	ضربه فنی اتفاقی
char	کار روزمزد و اتفاقی
chare	کار روزمزد و اتفاقی
charring	کار روزمزد و اتفاقی
chars	کار روزمزد و اتفاقی
jitter	حرکت نامنظم اتفاقی
accidental sepcies	گونه های اتفاقی
processes	فرایند
lins donawitz process	فرایند ال دی
process	فرایند
to happen to somebody	برای کسی اتفاقی [بد] افتادن
randomize	بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
accident damage to property	خسارت اتفاقی وارده بردارایی
sideshows	موضوع فرعی انحراف اتفاقی
sideshow	موضوع فرعی انحراف اتفاقی
acid process	فرایند اسیدی
steelmaking process	فرایند فولادسازی
interative process	فرایند تکراری
isentropic process	فرایند هم انتروپی
iterative process	فرایند تکراری
adiabatic process	فرایند بی دررو
annealing process	فرایند تابکاری
associative process	فرایند تجمعی
historical process	فرایند تاریخی
gosseneck process	فرایند دوخمی
fusion process	فرایند ذوب
batch process	فرایند پیمانهای
bench scale process	فرایند کارگاهی
process control	بررسی فرایند
solidifying process	فرایند انجماد
process conversion	تبدیل فرایند
production process	فرایند تولید
refining process	فرایند پالایش
roll piercing process	فرایند نوردمایل
oxidizing process	فرایند اکسیداسیون
output process	فرایند خروجی
nuclear reaction	فرایند هستهای
mond process	فرایند موند
salpeter process	فرایند سالپیتر
mental process	فرایند ذهنی
markov process	فرایند مارکف
manufacturing process	فرایند ساخت
manufacture process	فرایند ساخت
selective process	فرایند گزینشی
sequential process	فرایند ترتیبی
unionmelt process	فرایند الیرا
cladding process	فرایند پوشش
budget process	فرایند بودجه
duplexing process	فرایند دوپلکس
discriminal process	فرایند افتراقی
continuous process	فرایند پیوسته
converting process	فرایند بیرنه
hot dipping process	فرایند اندودکاری
cyclic process	فرایند چرخهای
decision process	فرایند تصمیم
process control	کنترل فرایند
direct process	فرایند مستقیم
dissipative process	فرایند اتلافی
cleaning process	فرایند شستشو
fixation process	فرایند تثبیت
ziegler process	فرایند زیگلر
bessemer process	فرایند بسمر
It was a mere accident that we met.	ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
come hell or high water <idiom>	هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
direct absorption process	فرایند جذب مستقیم
scrubbing process	فرایند شستشو و تصفیه
master file maintenance	فرایند بروز دراوردن
metal spraying process	فرایند پاشش فلز
oxygen steelmaking process	فرایند فولادسازی اکسیژنی
electro erosion process	فرایند فرسایش الکتریکی
refinery process	فرایند کوره پالایش
pultrusion process	فرایند کشش رانی
deceleration	فرایند برگشت پذیر
process of industrialization	فرایند صنعتی شدن
process control computer	کامپیوتر کنترل فرایند
primary process thinking	اندیشیدن در فرایند نخستین
lost wax process	فرایند مدلهای مومی
ecological process	فرایند بوم شناختی
electro spark process	فرایند قوس الکتریکی
air refining process	فرایند تصفیه با هوا
electrolytic oxidation process	فرایند اکسیداسیون الکترولیتی
remelting process	فرایند ذوب مجدد
extrusion process	فرایند چکش کاری
procedure	رویه طریقه فرایند
tunneling process	فرایند تونل زنی
basic bessemer process	فرایند مقدماتی بسمر
fortran translation process	فرایند ترجمه فرترن
starting procese	فرایند راه اندازی
lead chamber process	فرایند اتاق سربی
spark cutting process	فرایند برشکاری شعلهای
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
irreversible process	فرایند برگشت ناپذیر
randomly	بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random	بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
His coming here was quite accidental.	آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
fortuitism	اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
reportable incident	اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
drop a hint <idiom>	فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
reciprocating rolling process	فرایند نوردکاری رفت و امدی
edges	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
shell molding process	فرایند قالب گیری پوستهای
addressing	فرایند دستیابی به یک محل در حافظه
edge	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
low voltage operation	فرایند کار فشار ضعیف
acetate rayon process	فرایند تهیه الیاف استاتی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
croning molding process	فرایند قالب گیری کرونینگ
pig iron ore process	فرایند سنگ اهن خام
pig iron scrap process	فرایند قراضه اهن خام
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
predefined process	فرایند از پیش تعریف شده
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
wait up for <idiom>	به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
recovery	برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
data chaining	فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
backspace tape	فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی

stochastic process

فرایند اتفاقی