Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
decision process	فرایند تصمیم
Other Matches
processes	فرایند
process	فرایند
lins donawitz process	فرایند ال دی
output process	فرایند خروجی
interative process	فرایند تکراری
oxidizing process	فرایند اکسیداسیون
historical process	فرایند تاریخی
gosseneck process	فرایند دوخمی
fusion process	فرایند ذوب
isentropic process	فرایند هم انتروپی
iterative process	فرایند تکراری
nuclear reaction	فرایند هستهای
mond process	فرایند موند
mental process	فرایند ذهنی
markov process	فرایند مارکف
hot dipping process	فرایند اندودکاری
manufacturing process	فرایند ساخت
fixation process	فرایند تثبیت
duplexing process	فرایند دوپلکس
adiabatic process	فرایند بی دررو
acid process	فرایند اسیدی
batch process	فرایند پیمانهای
bench scale process	فرایند کارگاهی
bessemer process	فرایند بسمر
budget process	فرایند بودجه
cladding process	فرایند پوشش
manufacture process	فرایند ساخت
cleaning process	فرایند شستشو
continuous process	فرایند پیوسته
converting process	فرایند بیرنه
cyclic process	فرایند چرخهای
direct process	فرایند مستقیم
discriminal process	فرایند افتراقی
dissipative process	فرایند اتلافی
annealing process	فرایند تابکاری
ziegler process	فرایند زیگلر
process control	کنترل فرایند
sequential process	فرایند ترتیبی
selective process	فرایند گزینشی
process control	بررسی فرایند
steelmaking process	فرایند فولادسازی
stochastic process	فرایند اتفاقی
solidifying process	فرایند انجماد
unionmelt process	فرایند الیرا
salpeter process	فرایند سالپیتر
refining process	فرایند پالایش
production process	فرایند تولید
roll piercing process	فرایند نوردمایل
process conversion	تبدیل فرایند
associative process	فرایند تجمعی
primary process thinking	اندیشیدن در فرایند نخستین
ecological process	فرایند بوم شناختی
fortran translation process	فرایند ترجمه فرترن
pultrusion process	فرایند کشش رانی
procedure	رویه طریقه فرایند
process of industrialization	فرایند صنعتی شدن
process control computer	کامپیوتر کنترل فرایند
refinery process	فرایند کوره پالایش
electro erosion process	فرایند فرسایش الکتریکی
electro spark process	فرایند قوس الکتریکی
electrolytic oxidation process	فرایند اکسیداسیون الکترولیتی
extrusion process	فرایند چکش کاری
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
irreversible process	فرایند برگشت ناپذیر
deceleration	فرایند برگشت پذیر
air refining process	فرایند تصفیه با هوا
basic bessemer process	فرایند مقدماتی بسمر
oxygen steelmaking process	فرایند فولادسازی اکسیژنی
tunneling process	فرایند تونل زنی
starting procese	فرایند راه اندازی
metal spraying process	فرایند پاشش فلز
direct absorption process	فرایند جذب مستقیم
master file maintenance	فرایند بروز دراوردن
spark cutting process	فرایند برشکاری شعلهای
remelting process	فرایند ذوب مجدد
scrubbing process	فرایند شستشو و تصفیه
lost wax process	فرایند مدلهای مومی
lead chamber process	فرایند اتاق سربی
resolution	تصمیم
plucking	تصمیم
plucked	تصمیم
will-power	تصمیم
pluck	تصمیم
resolutions	تصمیم
irresolute	بی تصمیم
plucks	تصمیم
weak-kneed	بی تصمیم
avows	تصمیم
avowing	تصمیم
determination	تصمیم
decisions	تصمیم
nonplus	بی تصمیم
weak kneed	بی تصمیم
decision	تصمیم
rulings	تصمیم
avow	تصمیم
resolve	تصمیم
resolves	تصمیم
ruling	تصمیم
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
reciprocating rolling process	فرایند نوردکاری رفت و امدی
pig iron ore process	فرایند سنگ اهن خام
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
low voltage operation	فرایند کار فشار ضعیف
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
predefined process	فرایند از پیش تعریف شده
pig iron scrap process	فرایند قراضه اهن خام
shell molding process	فرایند قالب گیری پوستهای
croning molding process	فرایند قالب گیری کرونینگ
acetate rayon process	فرایند تهیه الیاف استاتی
edges	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
addressing	فرایند دستیابی به یک محل در حافظه
freehand	ازادی در تصمیم
cut and dried <idiom>	تصمیم قاطع
resolutions	نیت تصمیم
regnum	تصمیم مقتدرانه
canon	: تصویبنامه تصمیم
canons	: تصویبنامه تصمیم
resolutely	از روی تصمیم
nonplus	بی تصمیم بودن
determine	تصمیم گرفتن
make up one's mind	تصمیم گرفتن
determines	تصمیم گرفتن
minding	تصمیم داشتن
mind	تصمیم داشتن
resolves	تصمیم گرفتن
i made up my mind to	تصمیم گرفتم که ...
resolve	تصمیم گرفتن
decides	تصمیم گرفتن
decide	تصمیم گرفتن
joint resolution	تصمیم مشترک
determining	تصمیم گرفتن
logical decision	تصمیم منطقی
resolution	نیت تصمیم
resolved that ......	تصمیم گرفته شد که
to make a decision	تصمیم گرفتن
special verdict	تصمیم ویژه
to be resolved	تصمیم گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
undecidable	تصمیم ناپذیر
A one-sided(unilateral)decision.	تصمیم یکجانبه
sewed up <idiom>	تصمیم گیری
make up one's mind <idiom>	تصمیم گیریکردن
to come to a decision	تصمیم گرفتن
minds	تصمیم داشتن
decision symbol	علامت تصمیم
decision theory	تئوری تصمیم
decision maker	تصمیم گیرنده
decision tree	درخت تصمیم
decision instruction	دستورالعمل تصمیم
decision making	تصمیم گیری
decidability	تصمیم پذیری
decidable	تصمیم پذیر
determiner	تصمیم گیرنده
determiners	تصمیم گیرنده
decision structure	ساختار تصمیم
decision box	جعبه تصمیم
afore thought	سبق تصمیم
decision table	جدول تصمیم
predefined process symbol	علامت فرایند از پیش تعریف شده
recoveries	برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
predefined process symbol	نماد فرایند از پیش تعریف شده
recovery	برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
minimax	روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
data chaining	فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
backspace tape	فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
without aforethought	بدون سبق تصمیم
to decide [on]	تصمیم گرفتن [در مورد]
decision making unit	واحد تصمیم گیرنده
preform	قبلا تصمیم گرفتن
arbitrament	قدرت اتخاذ تصمیم
arrive at a conclusion	اتخاذ تصمیم کردن
decision model	الگوی تصمیم گیری
take a dicision	اتخاذ تصمیم کردن
determinant	تصمیم گیرنده عاجز
determinants	تصمیم گیرنده عاجز
take a decision	اتخاذ تصمیم کردن
decision making policy	سیاست تصمیم گیری
It was a well - timed ( timely ) decision .	تصمیم بموقعی بود
swear off <idiom>	تصمیم به ترک چیزی
self determination	تصمیم پیش خود
sub judice	بدون تصمیم قضایی
decision criteria	ضوابط تصمیم گیری
leave hanging (in the air) <idiom>	بدون تصمیم قبلی
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
orrive at a conclusion	اتخاذ تصمیم کردن
decision support system	سیستم پشتیبانی تصمیم
decision tree	مسیر تصمیم گیری
decision theory	نظریه تصمیم گیری
decision table	جدول تصمیم گیری
determine	اتخاذ تصمیم کردن
determines	اتخاذ تصمیم کردن
make or buy decision	تصمیم به ساخت یاخرید
determining	اتخاذ تصمیم کردن
verdicts	تصمیم هیات منصفه
malice aforethought	سبق تصمیم سوء
decision variable	متغیر تصمیم گیری

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com