Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
Other Matches
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
extensions
تمدید اسناد تجاری
refusal to accept a bill
نکول اسناد تجاری
extension
تمدید اسناد تجاری
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
offices
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
me seems
مینماید
cash dispenser
پرداخت مینماید
he looks brave
او دلیر مینماید
he seems to be tired
خسته مینماید
methinks
چنین مینماید
cash dispensers
پرداخت مینماید
it look as if
چنین مینماید که گویی
it promisews to be easy
چنین مینماید که اسان است
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
discount
تنزیل
discounted
تنزیل
interests
تنزیل
interest
تنزیل
discounts
تنزیل
discounting
تنزیل
liquid consonants
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
constant speed unit
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
discount broker
دلال تنزیل
bill broker
واسطه تنزیل
bank discount
تنزیل بانکی
degrades
تنزیل رتبه
degrade
تنزیل رتبه
usurious
تنزیل خوار
fluctuation
ترقی و تنزیل
discount house
موسسه تنزیل
factoring agent
عامل تنزیل
rate of discount
نرخ تنزیل
portal to portal
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
awarding
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
award
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
discount with
تنزیل کردن برات
discount without recourse
تنزیل بدون حق رجوع
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
discounted value
ارزش تنزیل شده
to put out money to interest
پول تنزیل دادن
rediscount rate
نرخ تنزیل مجدد
social discount rate
نرخ تنزیل اجتماعی
bank rate of discount
نرخ رسمی تنزیل
the interst accumulated
تنزیل ان روی هم رفت
photochemistry
رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
participatory
شرکتی
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounts
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discounting
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounted
با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
fellow traveler
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
Freepost
پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
joint
شرکتی مشاع
a company of good standing
شرکتی با اعتبار
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
to hold a share in a business
در شرکتی سهمی داشتن
clearing houses
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing houses
شرکتی که چکها را نقد می نماید
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
clearing house
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house
شرکتی که چکها را نقد می نماید
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
corporative
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
To lay the foundation of a company.
پایه واساس شرکتی راریختن
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
recapitalize
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
developers
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
to shake up
[a company]
<idiom>
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
developer
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
privates
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
freighter
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
freighters
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
the story is probale
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
proprietary company
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
letter-box company
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
cybercafe
شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
third
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
thirds
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
knocked down
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
stationery
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
predication
اسناد
delation
اسناد
chain of authorities of a tradition
اسناد
imputation
اسناد
ascription
اسناد
material
اسناد
attribution
اسناد
documents
اسناد
materials
اسناد
records
اسناد
Sun Microsystems
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
liability
اسناد دیونی
treasury bill
اسناد خزانه
commerical papers
اسناد تجارتی
inquiry documents
اسناد بازرسی
forgery
جعل اسناد
forgeries
جعل اسناد
credit instrument
اسناد اعتباری
treasury securities
اسناد خزانه
Br
اسناد دریافتنی
writing obligatory
اسناد تعهداور
import documents
اسناد واردات
liabilities
اسناد دیونی
turnaround documents
اسناد برگشت
treasury bonds
اسناد خزانه
export documents
اسناد صادرات
treasury bills
اسناد خزانه
document file
پرونده اسناد
misapplication
اسناد غلط
secret papers
اسناد سری
negotiable instrument
اسناد بهادار
property voucher
اسناد داراییی
promissory notes
اسناد اعتباری
predicability
قابلیت اسناد
promissory note
اسناد اعتباری
registration of documents
ثبت اسناد
s.i
اسناد قانونی
documentary collection
وصولی اسناد
documentation center
مرکز اسناد
title deed
اسناد مالکیت
shipping documents
اسناد حمل
identity paper
اسناد هویت
imputability
قابلیت اسناد
ship's papers
اسناد حمل
ship papers
اسناد کشتی
predicable
قابل اسناد
assignment
واگذاری اسناد
ascribing
اسناد کردن
assignments
واگذاری اسناد
attributes
اسناد کردن
aircraft records
اسناد هواپیما
assignments
تخصیص اسناد
attributing
اسناد کردن
ascribable
قابل اسناد
attributable
قابل اسناد
assignment
تخصیص اسناد
ascribes
اسناد کردن
ascribed
اسناد کردن
briefcases
کیف اسناد
ascribe
اسناد کردن
attribute
اسناد کردن
briefcase
کیف اسناد
commercial
<adj.>
تجاری
commercial
تجاری
commerical
تجاری
relating to business
<adj.>
تجاری
for-profit
<adj.>
تجاری
business
<adj.>
تجاری
mercantile
تجاری
corporate
[commercial]
<adj.>
تجاری
document file
پرونده اسناد یکان
payment against documents
پرداخت در برابر اسناد
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
registry
دفتر ثبت اسناد
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
documents of indentity
اسناد سجل احوال
document of identity
اسناد سجل و احوال
registries
دفتر ثبت اسناد
despatch documents
اسناد ارسال کالا
negotiable instruments
اسناد قابل معامله
notary public
دفتر اسناد رسمی
notary public
سردفتر اسناد رسمی
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
ration return
اسناد هزینه جیره
documentation
مدرک یا مدارک اسناد
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
precontract preparations
تهیه اسناد قرارداد
registration code
قانون ثبت اسناد
notaries
سردفتر اسناد رسمی
notaries
سر دفتر اسناد رسمی
documents
پرونده ها
[اسناد]
[اوراق]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com