Dictiornary-Farsi | فرسایش ناشی از ریزش باران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران


Other Matches

reventment	روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rainfall	ریزش باران بارنغگی
attrition rate	میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
low cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability	ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
rainsquall	باد و باران باران شدید
rainstorm	باد و باران باران شدید
rainstorms	باد و باران باران شدید
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
arid erosion	فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
look ahead	جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
attrition	فرسایش
wear	فرسایش
erosion	فرسایش
fraying	فرسایش
depletion	فرسایش
abrasions	فرسایش
abrasion	فرسایش
wears	فرسایش
selective erosion	فرسایش انتخابی
sever erosion	فرسایش نابهنجار
rill erosion	فرسایش شیاری
concrete erosion	فرسایش بتن
wind erosion	فرسایش بادی
weathring test	ازمایش فرسایش
erosion	فرسایش وسایل
sheet washing	فرسایش سطحی
sheet washing	فرسایش رویی
surface erosion	فرسایش سطحی
precession	فرسایش لوله
soil erosion	فرسایش خاک
bioerosion	فرسایش زیستی
electro erosion	فرسایش الکتریکی
erosion control	جلوگیری از فرسایش
erosive	فرسایش دهنده
internal erosion	فرسایش داخلی
nuclear corrosion	فرسایش هستهای
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural erosion	فرسایش نابهنجار
accelerated erosion	فرسایش تشدیدی
gully erosion	فرسایش خندقی
scuffs	خراش فرسایش
scuffing	خراش فرسایش
erodible	قابل فرسایش
erodibility	قابلیت فرسایش
beach erosion	فرسایش ساحلی
spark erossion	فرسایش الکتریکی
weathering	فرسایش در اثرهوا
pot hole	دیگ فرسایش
attrition	فرسایش نیروها
shore erosion	فرسایش ساحلی
scuffed	خراش فرسایش
scuff	خراش فرسایش
electroerosive	فرسایش قوس الکتریکی
electro erosion process	فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion	فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface	فرسایش سطح فرش
elutriation	شستشو با اب فرسایش انتخابی
attenuation	فرسایش انرژی موج
restraint	نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraints	نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability	قابلیت عدم فرسایش در هوا
corrosion	زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wear	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
planation	مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
soliflucation	فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
detritus	ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color	عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
anti wear	مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate	صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetty	سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion	فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties	سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolstered	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion	این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
polygonal soil	زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration	نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolster	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters	کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
perfusion	ریزش
pours	ریزش
inset	: ریزش
overflows	ریزش
outflow	ریزش
sprayed	ریزش
outflows	ریزش
drencher	اب ریزش
catarrh	ریزش
log chute	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
overflow	ریزش
overflowed	ریزش
overflown	ریزش
diffusion	ریزش
infusion	ریزش
fox evil	ریزش مو
afflux	ریزش
abscission	ریزش
inpouring	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
sprinkles	ریزش نم نم
sprinkled	ریزش نم نم
gushed	ریزش
gushes	ریزش
affluxion	ریزش
affusion	ریزش
pouring	ریزش
spray	ریزش
on the fly	ریزش
spraying	ریزش
poured	ریزش
sprays	ریزش
affution	ریزش
infusions	ریزش
pour	ریزش
insets	: ریزش
influxes	ریزش
depilation	ریزش مو
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
landslides	ریزش
fallout	ریزش
landslide	ریزش
psilosis	ریزش مو
spill	ریزش
spilling	ریزش
spilled	ریزش
spills	ریزش
gush	ریزش
defluxion	ریزش
flux	ریزش
disengorgement	ریزش
chute	ریزش
come down	ریزش
chuct	ریزش
chutes	ریزش
effusions	ریزش
precipitation	ریزش
effusion	ریزش
influx	ریزش
calvities	ریزش مو
rheumatism	ریزش
coryza	ریزش
rains	باران
pluvial	باران زا
fine rain	باران
hydrometeor	باران
rain proof	ضد باران
rain water	آب باران
rainy	پر باران
rainless	بی باران
drizzle	نم نم باران
drizzled	نم نم باران
drizzling	نم نم باران
rainwater	اب باران
rain	باران
drizzles	نم نم باران
rained	باران
pluvine	باران زا
pluvian	باران زا
raining	باران
drop manhole	دهانه ریزش
splashing	صدای ریزش
landfalls	ریزش زمین
landfall	ریزش زمین
drop inlet	دریچه ریزش
overflowing	فراوان ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
downcome	انحطاط ریزش
outflows	ریزش جریان
splashes	صدای ریزش
pourability	قابلیت ریزش
gleet	ریزش مخاط
castability	قابلیت ریزش
splash	صدای ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه
fail out	ریزش کردن
disemboguement	ریزش گاه
fall of rock	ریزش سنگ
fall	شیبشکن ریزش
outflow	ریزش جریان
dewfall	ریزش شبنم
rock rubble	ریزش سنگ
deplumation	ریزش مژگان
fallout pattern	شکل ریزش
flow side	ریزش در شیب
flush pipe	لوله ریزش
epiphora	اشک ریزش
fallout	ریزش اتمی
ptyalism	ریزش خیو
income	ریزش فهور
pouring spout	ناودان ریزش
outpouring	بیرون ریزش
outpourings	بیرون ریزش
pouring platform	سطح ریزش
landslide	ریزش خاک
pouring nozzle	شیپوره ریزش
landslides	ریزش خاک