English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
seaworn فرسوده در اثر دریا
Other Matches
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
forworn فرسوده
forspent فرسوده
rusty فرسوده
erose فرسوده
oldest فرسوده
attrited فرسوده
old فرسوده
effete فرسوده
older فرسوده
doting فرسوده
timeworn فرسوده
frays فرسوده شدن
forwearied خسته فرسوده
wears فرسوده شدن
fraying چیز فرسوده
outwear فرسوده شدن
fray فرسوده شدن
frayed فرسوده شدن
wear فرسوده شدن
obsolete فرسوده متروک
irk فرسوده شدن
irked فرسوده شدن
care worn فرسوده ازغم
irking فرسوده شدن
worn to a frazzle فرسوده ساییده
irks فرسوده شدن
wear out کهنه و فرسوده شدن
beaten چکش خورده فرسوده
gruel تنبیه فرسوده کردن
peneplain فرسوده کردن زمین
back out کهنه و فرسوده شدن
peneplane فرسوده کردن زمین
dobbin یابوی صحرائی یا فرسوده
to knock up فرسوده شدن ازپادرامدن
wear off فرسوده و از بین رفته شدن
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
weatherworn فرسوده در اثر باد و باران وهوا
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
pileferable اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
recondition قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditions قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
high water line خط مد دریا
overboard در دریا
benthos ته دریا
floods رو د دریا
flooded رو د دریا
flood رو د دریا
main دریا
asea به دریا
asea در دریا
cuttle bone کف دریا
merest دریا
mere دریا
saltwater اب دریا
bree دریا
cuttlebone کف دریا
at sea در دریا
channel دریا
on the sea دریا
meerschaum کف دریا
meerscham کف دریا
acajou دریا
seabed کف دریا
lough اب دریا
holm دریا
d.j.'s locker ته دریا
sepiolite کف دریا
sea froth کف دریا
sea foam کف دریا
sea bed کف دریا
ground کف دریا
channelled دریا
channeled دریا
the wave دریا
waterscape اب دریا
sea دریا
high tides مد دریا
seas دریا
high tide مد دریا
the blue دریا
the deep دریا
channels دریا
beach foam کف آب دریا
spume کف آب دریا
ocean foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
high water مد دریا
channeling دریا
out bound رهسپار دریا
ocean bound رهشپار دریا
bottom bounce انعکاس از کف دریا
anchor ice یخهای کف دریا
waterscape منظره اب دریا
mal de mer ناخوشی دریا
the waves of the sea خیزابهای دریا
holding ground گیرایی کف دریا
the waves of the sea امواج دریا
risk دل به دریا زدن
davy jones جنی دریا
datum level سطح اب دریا
seahorses اسب دریا
seahorse اسب دریا
by sea ازراه دریا
by water از راه دریا
seabirds مرغ دریا
surface-to-air دریا به هوا
bay salt نمک دریا
chlorinity غلظت اب دریا
cog in the machine <idiom> قطرهای از دریا
seabird مرغ دریا
deep-sea ژرف دریا
adventure دل به دریا زدن
upcountry دور از دریا
two star دریا دار
transmarine فرا دریا
dead in the water متوقف در دریا
heave of the sea زورخیزاب دریا
sea anchor لنگر دریا
sea sickness دریا گرفتگی
sea state حالت دریا
sea state وضعیت دریا
sea water damage خسارت اب دریا
seaborne دریا برد
seacoast دریا کنار
seacraft دریا نوردی
seafolk دریا نوردان
sea shore کرانه دریا
sea purse گرداب دریا
sea board کناره دریا
sailer دریا نورد
sea born زاده دریا
sea coast کرانه دریا
sea coast ساحل دریا
poseidon خدای دریا
sea cock شیر دریا
sea duty خدمت دریا
sea girt دریا بست
sea bed بستر دریا
seagirt محاط دریا
on shore winds دریا باد
shipper دریا نورد
naval aviation هوا دریا
thalassophobia دریا هراسی
marooner دریا زن غارتگر
marine transgression پیشروی دریا
man overboard ادم به دریا
maldemer ناخوشی دریا
the lid of a kettle دریا سر کتلی
seaworthy اماده دریا
seaway دریا راه
seagoer دریا نورد
shipman دریا نورد
seacoast ساحل دریا
pelagic ساکن دریا
seagoing دریا پیما
seagoing دریا نورد
seapuss گرداب دریا
seaward بسوی دریا
oversea انطرف دریا
the sea was lulled دریا ساکت شد
sea-going باب دریا
high tides حداکثر مد دریا
sands شن کرانه دریا
high tide حداکثر مد دریا
shore کنار دریا
seaboards کرانه دریا
sailor دریا نورد
sailors دریا نورد
seaboard کرانه دریا
seascapes دورنمای دریا
coast کنار دریا
coasts کنار دریا
seascape دورنمای دریا
strand کنار دریا
strands کنار دریا
sea breezes نسیم دریا
sea breeze نسیم دریا
sand شن کرانه دریا
seaside دریا کنار
seastrand دریا کنار
sea going باب دریا
shore ساحل دریا
shores ساحل دریا
shores کنار دریا
waterside کنار دریا
briny مثل اب دریا
ranges حدودجذر و مد دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com