English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
assumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
preconditioned <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
presupposed <adj.> <past-p.> فرضیه مقدم
Search result with all words
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
Other Matches
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pre preference مقدم بر سهام مقدم
hypothesis فرضیه
hypotheses فرضیه
theory فرضیه
accidentalism فرضیه
theories فرضیه
Q.E.D فرضیه
postulation فرضیه
hypothesis testing فرضیه ازمایی
evolution فرضیه سیرتکامل
null hypothesis فرضیه صفر
contraction hypothesis فرضیه انقباض
validation of a hypothesis اعتبار یک فرضیه
relativity فرضیه نسبی
voluntarism فرضیه ارادی
whorf's hypothesis فرضیه وورف
theories نگره فرضیه
drainage hypothesis فرضیه زهکشی
design assumption فرضیه حساب
approximate assumption فرضیه تقریب
theory نگره فرضیه
alternative hypothesis فرضیه مقابل
validation of a hypothesis تحقق پذیری یک فرضیه
sciametry فرضیه کسوف وخسوف
theory فرضیه علمی تعلیم
relative income hypothesis فرضیه درامد نسبی
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
prerecognition hypothesis فرضیه پیش شناخت
natural rate hypothesis فرضیه نرخ طبیعی
continuum hypothesis [CH] فرضیه پیوستار [ریاضی]
theories فرضیه علمی تعلیم
planetesimal hypothesis فرضیه ذرات سیارهای
headmost مقدم
antecessor مقدم
aforehand مقدم
previous مقدم
frontline خط مقدم
proleptic مقدم
preferent مقدم
prior to مقدم بر
preeminent مقدم
premiering مقدم
advancing مقدم
preferred مقدم
precedents مقدم
premiers مقدم
advance مقدم
prior مقدم
advances مقدم
premier مقدم
leading مقدم
beforehand مقدم بر
premieres مقدم
premiered مقدم
premiere مقدم
precedent مقدم
to collapse بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
legal fiction فرض قانونی فرضیه حقوقی
evolutionist معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
to collapse درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
polygenism فرضیه تحد دمبدا بشر
leading edge لبه مقدم
vaward مقدم پیشقراول
forego مقدم بودن بر
antecedents مقدم مقدمه
preferred shares سهام مقدم
front lines خطوط مقدم
leading zero صفر مقدم
preferential مقدم ترجیحی
precedents ماقبل مقدم
entrepreneur مقدم کمپانی
gilt-edged مقدم ممتاز
preferent claims دعاوی مقدم
gilt edged مقدم ممتاز
antecedent مقدم مقدمه
entrepreneurs مقدم کمپانی
precedents مقدم بر مسبوق به
front lines خط مقدم جبهه
forward observer دیدبان مقدم
preoccupation کار مقدم
preoccupations کار مقدم
transpose مقدم وموخرکردن
leading zeros صفرهای مقدم
first یکم مقدم
advanced جلویی مقدم
transposes مقدم وموخرکردن
transposing مقدم وموخرکردن
precede مقدم بودن
precedes مقدم بودن
advance observer دیدبان مقدم
foregoes مقدم بودن بر
forgoes مقدم بودن بر
forgoing مقدم بودن بر
precedent ماقبل مقدم
forward command post پاسگاه مقدم
precedent مقدم بر مسبوق به
apriori مقدم بر تجربه
forgone مقدم بودن بر
forwent مقدم بودن بر
null hypothesis فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
kinetic theory فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
permanent income hypothesis فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
primers ماده منفجره مقدم
primer ماده منفجره مقدم
modus ponens وضع مقدم [ریاضی]
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
gilt edge مقدم درجه اول
acorns گروه امادی مقدم
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
forward air controller نافر مقدم هوایی
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
acorn گروه آمادی مقدم
permute مقدم و موخر کردن
aircontroller نافر مقدم هوایی
it takes of the others بردیگران مقدم است
theorize فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
advance section قسمت مقدم در منطقه مواصلات
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
to give priority to پیشی دادن به مقدم دانستن بر
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
what is فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
stagnation thesis فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
hooks روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
permanent income hypothesis این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
zero compression روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
malthusian theory of population فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com