English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
conclusive or irrebuttable presumption فرض قانونی غیر قابل انکار
Search result with all words
rebuttable presumption فرض قانونی قابل انکار
Other Matches
estoppel اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
deniable قابل انکار
peremptory غیر قابل انکار
irrefragable غیر قابل انکار و تکذیب
suable قابل تعقیب قانونی
actionable قابل تعقیب قانونی
actionable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
chargeable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
punishable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
to enter into force as from قابل اجرا [قانونی] شدن از زمان
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
privacy قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimates عذر قانونی قانونی
legitimating عذر قانونی قانونی
legitimated عذر قانونی قانونی
legitimate عذر قانونی قانونی
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
disavow انکار
denial انکار
gainsays انکار
negation انکار
gainsaying انکار
recantation انکار
abnegation انکار رد
gainsay انکار
gainsaid انکار
denials انکار
disproval انکار
disclamation انکار
disavowal انکار
disaffirmation انکار
disavows انکار
disavowing انکار
disavowed انکار
denegation انکار
retractaion انکار
repudiation انکار
contradiction انکار
abjuration انکار
contradictions انکار
abnegate انکار کردن
recants انکار کردن
disaffirm انکار کردن
recanting انکار کردن
recanted انکار کردن
recant انکار کردن
forswearing انکار کردن
gainsays انکار کردن
palinode صنعت انکار
denies انکار کردن
disclaim انکار کردن
disclaimed انکار کردن
repudiate انکار کردن
repudiates انکار کردن
repudiating انکار کردن
renounce انکار کردن
forswears انکار کردن
denied انکار کردن
disclaims انکار کردن
back-pedals انکار کردن
back-pedalling انکار کردن
back-pedalled انکار کردن
back-pedal انکار کردن
renounces انکار کردن
disclaiming انکار کردن
irrefutable انکار ناپذیر
renounced انکار کردن
self denial انکار نفس
irrefutability انکار ناپذیری
reneging انکار کردن
undeniably انکار ناپذیر
denying انکار کردن
renouncing انکار کردن
self-denial انکار نفس
undeniable انکار ناپذیر
unchallenged انکار ناپذیر
self-denial انکار خویشتن
renege انکار کردن
reneged انکار کردن
retractable انکار پذیر
reneges انکار کردن
self renunciation انکار نفس
self abnegation انکار نفس
denier انکار کننده
gainsaying انکار کردن
gainsayer انکار کننده
forswear انکار کردن
forswore انکار کرد
gainsay انکار کردن
gainsaid انکار کردن
deny انکار کردن
denied انکار یا حاشا کردن
forswear باسوگند انکار کردن
negatory مبنی بر نفی یا انکار
denying انکار یا حاشا کردن
denies انکار یا حاشا کردن
negation of statement انکار یا تکذیب گفتهای
forswears باسوگند انکار کردن
forswearing باسوگند انکار کردن
deny انکار یا حاشا کردن
negative رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatives رد یا تکذیب یا انکار کردن
atheistic وابسته به انکار خدا
atheism انکار وجود خدا
he has a good mind که انکار را انجام دهد
renunciative ناشی از انکار نفس
renunciatory ناشی از انکار نفس
self abnegating انکار کننده نفس خود
to make [deny] an allegation تهمتی زدن [ را انکار کردن]
owning to his i. to do that نظر به عجزاواز کردن انکار
disparages انکار فضیلت چیزی راکردن
how nicely he did it چقدرخوب انکار را انجام داد
disclaim all liability کلیه بدهیها را انکار کردن
the odds are that he will doit احتمال دارد که انکار را بکند
estoppel عدم امکان انکار پس از اقرار
disparaged انکار فضیلت چیزی راکردن
disparage انکار فضیلت چیزی راکردن
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
there is no p of doing it کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
estopel عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible قابل درک قابل رویت
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presentable قابل معرفی قابل ارائه
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presumable قابل استنباط قابل استفاده
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
legal medicine طب قانونی
illegality بی قانونی
medical jurisprudence طب قانونی
licit قانونی
legit قانونی
legiskative قانونی
lawful قانونی
forensic medicine طب قانونی
wife's equity حق قانونی زن
statutory قانونی
anarchy بی قانونی
legal قانونی
regular قانونی
constitutional قانونی
canonical قانونی
regulars قانونی
dejure حق قانونی
standards قانونی
lawlessness بی قانونی
standard قانونی
lawless بی قانونی
of age <idiom> سن قانونی
formal قانونی
de jure قانونی
statutory law قانونی
de jur حق قانونی
official قانونی
normative قانونی
copyrights حق قانونی
copyright حق قانونی
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
legal ohm اهم قانونی
legal monopoly انحصار قانونی
proctor وکیل قانونی
norms اصل قانونی
norm اصل قانونی
stand measure اندازه قانونی
moratoriums مهلت قانونی
the rule of law تامین قانونی
substituted service ابلاغ قانونی
statutory offense جرم قانونی
short life با عمر قانونی کم
legal medicine پزشکی قانونی
legal liability بدهی قانونی
legal interest ربح قانونی
legal interest بهره قانونی
legal impediment مانع قانونی
s.i اسناد قانونی
moratorium مهلت قانونی
illegal غیر قانونی
traites lois قراردادهای قانونی
regular procedure اقدام قانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com