English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
joint command فرماندهی مشترک
Search result with all words
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
Other Matches
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
commandership فرماندهی
commandantship فرماندهی
strategies فن فرماندهی
centre castle پل فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
commanded فرماندهی
wheelhouse پل فرماندهی
leadership فرماندهی
commands فرماندهی
conning tower پل فرماندهی
strategy فن فرماندهی
executive branch فرماندهی
bridges پل فرماندهی
bridged پل فرماندهی
command فرماندهی
bridge پل فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
headquarters قرارگاه فرماندهی
tactical command ship ناو فرماندهی
lead a unit فرماندهی کردن
area command فرماندهی منطقه
supreme فرماندهی عالی
base command فرماندهی پایگاه
oldman مقام فرماندهی
support command فرماندهی پشتیبانی
headquarters مرکز فرماندهی
command post پست فرماندهی
command post پاسگاه فرماندهی
flagships ناو فرماندهی
flagship ناو فرماندهی
bridge پل فرماندهی کشتی
command posts پاسگاه فرماندهی
high command فرماندهی عالی
scheme of command طرح فرماندهی
administrative command فرماندهی اداری
command posts پست فرماندهی
master's certificate گواهینامه فرماندهی
air command فرماندهی هوایی
logistical command فرماندهی لجستیکی
unified command فرماندهی متحد
combined command فرماندهی مرکب
command channels ردههای فرماندهی
command group گروه فرماندهی
command language زبان فرماندهی
bridged پل فرماندهی کشتی
command mode حالت فرماندهی
flag ship ناو سر فرماندهی
head quarters مرکز فرماندهی
commodity command فرماندهی اماد
command net شبکه فرماندهی
commandery محل فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
commander's call در اختیار فرماندهی
commander's estimate براورد فرماندهی
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
bridges پل فرماندهی کشتی
continuity of command مداومت فرماندهی
command سرکردگی فرماندهی
commanded سرکردگی فرماندهی
commandery مقام فرماندهی
command and control کنترل و فرماندهی
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
commands سرکردگی فرماندهی
cupolas برجک فرماندهی تانک
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
guides کشتی فرماندهی عملیات
guided کشتی فرماندهی عملیات
kommandatura مرکز فرماندهی نظامی
guide کشتی فرماندهی عملیات
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر
cupola برجک فرماندهی تانک
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر
forward command post پست فرماندهی جلو
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
command liaison افسر رابط فرماندهی
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
air command فرماندهی نیروی هوایی
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
unified یکپارچه فرماندهی متحد
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
type command فرماندهی ناو گروه
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
subscribers مشترک
held in common مشترک
commonality مشترک
commonalities مشترک
sense حس مشترک
common مشترک
commoners مشترک
joint مشترک
intercommon حق مشترک
commonest مشترک
subscriber مشترک
participants مشترک
subscriber's line خط مشترک
party line خط مشترک
sensed حس مشترک
conjoint مشترک
participant مشترک
common user مشترک
party lines خط مشترک
senses حس مشترک
mutual interests منافع مشترک
joint exercise تمرین مشترک
concerted action عمل مشترک
complex fraction برخه مشترک
intercommunion ارتباط مشترک
complex fraction مخرج مشترک
commonweal مشترک المنافع
cooperative work همکاری مشترک
halvers نیمه مشترک
co-operation کار مشترک
insurance certificate بیمه مشترک
cooperation کار مشترک
cooperative work کار مشترک
co-operation همکاری مشترک
cooperation همکاری مشترک
collaboration همکاری مشترک
collaboration کار مشترک
common wealth مشترک المنافع
jointly owned property مال مشترک
subscriber's cable کابل مشترک
subscriber's line خط متعلق به مشترک
local subscriber مشترک داخلی
subscriber's number شماره مشترک
subscriber's station مرکز مشترک
synergy عمل مشترک
joint shares سهام مشترک
joint services خدمات مشترک
joint resolution تصمیم مشترک
rachis دیرک مشترک
party parpet جانپناه مشترک
joint zone منطقه مشترک
joint supply عرضه مشترک
joint stock سرمایه مشترک
joint staff ستاد مشترک
line termination circuit اتصال مشترک
mutual debts دیون مشترک
mutual responsibility مسئوولیت مشترک
my and his father پدر مشترک من و او
joint products محصولات مشترک
joint ownership مالکیت مشترک
joint force نیروی مشترک
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
joint command یکان مشترک
joint adventure تجارت مشترک
joint account حساب مشترک
interrelation مناسبات مشترک
EEC بازار مشترک
joint committee کمیسیون مشترک
joint costs هزینههای مشترک
telephone subscriber مشترک تلفنی
tenancy in common استیجار مشترک
trunk circuit معبر مشترک
co-author نویسندهی مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com