Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fire in the hole
فرمان در جان پناه قرار گیرید
Other Matches
protecting
در پناه سنگر قرار دادن
protects
در پناه سنگر قرار دادن
protect
در پناه سنگر قرار دادن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
follow my advice
پند مرا گوش گیرید
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
refuge
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
exposed
بی پناه
defenseless
بی پناه
harbourage
پناه
fenceless
بی پناه
coverture
پناه
erfuge
پناه
defenceless
بی پناه
grith
پناه
guardless
بی پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
blind
پناه
safeguards
پناه
refuges
پناه
guards
پناه
guarding
پناه
guard
پناه
refuge
پناه
safeguard
پناه
safeguarded
پناه
safeguarding
پناه
shelterless
بی پناه
harbourless
بی پناه
opened
بی پناه
open
بی پناه
opens
بی پناه
sconce
پناه
blinds
پناه
bulwarks
پناه
blinded
پناه
bulwark
پناه
awning
پناه پناهگاه
awnings
پناه پناهگاه
defilade
جان پناه
cestus
مشت پناه
turret
جان پناه
expose
بی پناه گذاشتن
exposes
بی پناه گذاشتن
exposing
بی پناه گذاشتن
turrets
جان پناه
shelterer
پناه دهنده
Good grief!
پناه برخدا !
dismounted defilade
جان پناه
ear cap
گوش پناه
trench
جان پناه
gorget
گلو پناه
trenches
جان پناه
guard rail
جان پناه
harbor
پناه دادن
hand rail
جان پناه
harbor
پناه بردن
lee side
سمت پناه
to seek shelter
پناه جستن
ear tab
گوش پناه
embower
پناه دادن
mantelet
جان پناه
bunker
جان پناه
erfuge
پناه گاه
bunkers
جان پناه
to seek refuge
پناه جستن
fire in the hole
به جان پناه
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
shelters
جان پناه
sheltering
جان پناه
traversing
جان پناه
harbouring
پناه دادن
sheltered
پناه دادن
sheltered
جان پناه
harbouring
پناه بردن
harbour
پناه دادن
harbours
پناه دادن
parapets
جان پناه
parapet
جان پناه
quarter
پناه بردن به
sheltering
پناه دادن
shelters
پناه دادن
harbours
پناه بردن
harboured
پناه بردن
traverses
جان پناه
traverse
جان پناه
harbored
پناه دادن
harbors
پناه بردن
harbors
پناه دادن
ambushed
پناه گاه
harboring
پناه بردن
ambush
پناه گاه
harboring
پناه دادن
harbored
پناه بردن
ambushes
پناه گاه
ambushing
پناه گاه
traversed
جان پناه
harbour
پناه بردن
harboured
پناه دادن
shelter
پناه دادن
shelter
جان پناه
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
lodges
به لانه پناه بردن
stockade
جان پناه چوبی
sheltering
پناهگاه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
lee shore
سمت پناه دارکشتی
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
lee helm
سکان سمت پناه
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
shelter
پناه گرفتن سرپناه
stockades
جان پناه چوبی
lee
سمت پناه دار
ensconce
پوشاندن پناه دادن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
shelters
پناهگاه پناه بردن
shelters
پناه گرفتن سرپناه
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
sheltered
پناهگاه پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
pis aller
اخرین پناه چاره
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
benching
جان پناه خاکی
tree
بدرخت پناه بردن
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
approach parapets
جان پناه دیوار
take cover
جان پناه گرفتن
shelter
پناهگاه پناه بردن
fence
خاکریز پناه دادن
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
fences
خاکریز پناه دادن
lairs
بلانه پناه بردن
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
protective cover
جان پناه دفاعی
lair
بلانه پناه بردن
covers
جان پناه خفاگاه پوشاندن
bombproof
ساختمانی که پناه بمب باشد
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
defilade
جان پناه استحکامات تدافعی
coverings
جان پناه خفاگاه پوشاندن
to seek refuge
پناه بردن پناهنده شدن
alee
ان سوی قایق که در پناه باداست
lee shore
سوی قسمت پناه دارکشتی
gun house
پناه گاه توپ یاتوپچی
lee shore
واقع در سمت پناه دارکشتی
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
the tree sheltered us fromrain
درخت مارا ازباران پناه داد
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
protected
در پشت حفاظ دارای جان پناه
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
lee
انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
leewardly
اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
almena
جان پناه
[در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com