English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English Persian
route order فرمان ستون راه رو
Search result with all words
uncover فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovering فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovers فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
streeing column ستون فرمان
Other Matches
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
from pillar to post از این ستون بان ستون
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
pile ستون ستون لنگرگاه
piled ستون ستون لنگرگاه
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
instituted فرمان
indocile نا فرمان
sanction فرمان
ordinance فرمان
sanctions فرمان
institute فرمان
hest فرمان
instituting فرمان
institutes فرمان
ordinances فرمان
pipes فرمان
control فرمان
controlling فرمان
for فرمان FOR
controls فرمان
MDs فرمان D
MD فرمان D
handlebar فرمان
ship will adjust فرمان
rescript فرمان
drives فرمان
drive فرمان
commandments فرمان
commandment فرمان
rudder bar فرمان
precept فرمان
precepts فرمان
steering فرمان
Rd فرمان RD
mark time فرمان در جا
insubordinate نا فرمان
mkdir فرمان D
commissions فرمان
commissioning فرمان
commission فرمان
ordinace فرمان
charters فرمان
chartering فرمان
chartered فرمان
charter فرمان
if فرمان IF
sanctioned فرمان
edicts فرمان
command فرمان
at my command به فرمان من
commanded فرمان
assize فرمان
bugle call فرمان
edict فرمان
word فرمان
by order of فرمان
commands فرمان
firman فرمان
sanctioning فرمان
handle bar فرمان
chdir فرمان CD
decree فرمان
decreed فرمان
decrees فرمان
worded فرمان
decreeing فرمان
control ratio نسبت فرمان
prescription صدور فرمان
control cubicle ایستگاه فرمان
finds فرمان FIND
find فرمان FIND
prescriptions صدور فرمان
control surface سطح فرمان
control electrode الکترود فرمان
paddled دسته فرمان
paddling دسته فرمان
control grid شبکه فرمان
control characteristic مشخصه فرمان
paddle دسته فرمان
control lever اهرم فرمان
battalia فرمان جنگ
control circuit مدار فرمان
paddles دسته فرمان
power steering فرمان خودکار
preparatory command فرمان خبر
control pannel تابلوی فرمان
files فرمان FILES
preparatory command فرمان حاضرباش
radio control فرمان رادیویی
operate فرمان دادن
prints فرمان PRINT
printed فرمان PRINT
print فرمان PRINT
rise and shine فرمان برپا
sorted فرمان SORT
sort فرمان SORT
pulpits میز فرمان
pulpit میز فرمان
cease fire فرمان اتش بس
channel command فرمان کانال
remote control فرمان از دور
command key کلید فرمان
chcp فرمان CHCP
chkdsk فرمان CHKDSK
operated فرمان دادن
operates فرمان دادن
break فرمان BREAK
buffers فرمان BUFFERS
appends فرمان APPEND
control panel تابلوی فرمان
appending فرمان APPEND
appended فرمان APPEND
breaks فرمان BREAK
append فرمان APPEND
regeneration control فرمان واکنشی
ren فرمان REN
repeat range فرمان برد از نو
steering wheels چرخ فرمان
command unit واحد فرمان
command signal علامت فرمان
command language زبان فرمان
steering wheel چرخ فرمان
cls فرمان CLS
nerve centre مرکز فرمان
handle bar arm دسته فرمان
external command فرمان خارجی
irade حکم فرمان
external command فرمان برونی
left flank march فرمان سمت چپ رو
tree فرمان TREE
left oblique march فرمان میل به چپ رو
commanding فرمان دهنده
electronic control فرمان الکترونیکی
drum controller غلطک فرمان
advance march فرمان پیش
restoring فرمان RESTORE
restores فرمان RESTORE
restored فرمان RESTORE
restore فرمان RESTORE
filter command فرمان FILTER
fire order فرمان اتش
internal command فرمان درونی
god's ordinace فرمان خدا
handle escutcheon روقفلی فرمان
give way فرمان پاروها با هم
mode فرمان ODE
vol فرمان VOL
verifying فرمان VERIFY
modes فرمان ODE
verify فرمان VERIFY
verifies فرمان VERIFY
verified فرمان VERIFY
officers فرمان دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com