Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
embedded formating command
فرمان قالب بندی مندرج
Other Matches
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
form work
قالب بندی
formwork
قالب بندی
formatting
قالب بندی
initialization
قالب بندی
format
قالب بندی کردن
formats
قالب بندی کردن
face framework
قالب بندی نما
reformat
قالب بندی مجدد
formwork with vacuum chambers
قالب بندی با خلاء
format file
فایل قالب بندی
formlining
پوشش قالب بندی
off screen formatting
قالب بندی نامریی
on screen formating
قالب بندی مرئی
face formwork
قالب بندی نهایی
face formwork
قالب بندی نما
sliding form
قالب بندی کشویی
space framing
قالب بندی فضائی
slip formwork
قالب بندی لغزان
shell formwork
قالب بندی غلافی
face fromwork
قالب بندی نهائی
physical format
قالب بندی فیزیکی
form lining
پوشش قالب بندی
steering linkage
اهرم بندی فرمان
logical format
قالب بندی یا فرمت منطقی
automatic forming machine
دستگاه قالب بندی خودکار
formwork at cirved section
قالب بندی در سطوح منحنی
panel formwork
تخته قالب بندی بتن
data formatting statements
احکام قالب بندی داده ها
formwork unexposed
قالب بندی سطوح نامرئی
formwork exposed
قالب بندی سطوح مرئی
plaster of Paris
گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
basic type double tier formwork
قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
frameworks
استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework
استخوان بندی قالب چهار دیواری
high level format
فرمت یا قالب بندی سطح بالا
decking
تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
inserted
مندرج
intercalary
مندرج
epenthetic
مندرج
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
style sheet
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
caption
گواهی مندرج درروی سند
captions
گواهی مندرج درروی سند
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
import
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
blow-up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
جمله بندی کلمه بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments
طرح بندی صورت بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
close-fitting
قالب تن
close fitting
قالب تن
cell format
قالب سل
moulder
قالب گر
modelled
قالب
burner frame
قالب
modeled
قالب
fitted
قالب
cake
قالب
mattered
قالب
mattering
قالب
size
قالب
matters
قالب
sizes
قالب
An ice – cube .
یک قالب یخ
models
قالب
green sand mold
قالب تر
foot pocket
قالب پا
unformatted
بی قالب
model
قالب
clusters
قالب
die
قالب
swage
قالب
cluster
قالب
cluster bombs
قالب
carcasses
قالب
ingot
قالب
centering
قالب
block
سد قالب
split line
خط قالب
blocked
سد قالب
blocks
سد قالب
carcases
قالب
carcass
قالب
cluster bomb
قالب
forme
قالب
molded
قالب
templates
قالب
matrix
قالب
template
قالب
matrixes
قالب
shapes
قالب
molds
قالب
moulded
قالب
mould
قالب
standards
قالب
standard
قالب
matrix or matrices
قالب
mold
قالب
mandrel or dril
قالب
matter
قالب
laster
قالب کن
moulds
قالب
laster
قالب گر
spectrum
قالب
shape
قالب
kata
قالب
moulding
قالب
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
insubordinate
نا فرمان
assize
فرمان
commandments
فرمان
at my command
به فرمان من
commandment
فرمان
instituted
فرمان
controlling
فرمان
control
فرمان
institutes
فرمان
institute
فرمان
ordinances
فرمان
instituting
فرمان
pipes
فرمان
ordinance
فرمان
MD
فرمان D
controls
فرمان
decree
فرمان
steering
فرمان
bugle call
فرمان
by order of
فرمان
charter
فرمان
Rd
فرمان RD
chartering
فرمان
ship will adjust
فرمان
mark time
فرمان در جا
commissions
فرمان
commissioning
فرمان
rudder bar
فرمان
chdir
فرمان CD
commission
فرمان
mkdir
فرمان D
ordinace
فرمان
charters
فرمان
handlebar
فرمان
decrees
فرمان
decreeing
فرمان
sanction
فرمان
drive
فرمان
drives
فرمان
sanctioned
فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com