Dictiornary-Farsi | فرهنگ پذیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
acculturation	فرهنگ پذیری


Other Matches

onomasticon	فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
lowbrow	بی فرهنگ
culturing	فرهنگ
lexicons	فرهنگ
kultur	فرهنگ
dictionaries	فرهنگ
cultures	فرهنگ
culture	فرهنگ
lexicon	فرهنگ
dictionary	فرهنگ
abclution	فرهنگ ناپذیری
iranism	فرهنگ ایرانی
gazetteer	فرهنگ جغرافیایی
lexicography	فرهنگ نویسی
educative	فرهنگ بخش
acculturate	فرهنگ پذیرفتن
an a to a dictionary	ضمیمه فرهنگ
deculturation	فرهنگ زدایی
armenian	فرهنگ ارمنی
class culture	فرهنگ طبقهای
data dictionary	فرهنگ داده ها
deculturation	فرهنگ باختگی
enculturation	فرهنگ اموزی
encyclopaedia	فرهنگ جامع
etymologicon	فرهنگ مشتقات
gradus	فرهنگ عروضی
graecism	فرهنگ یونانی
folklore	فرهنگ قومی
ministry education	وزارت فرهنگ
walking dictionary	فرهنگ متحرک
dictionary	فرهنگ لغات
glossary	فرهنگ لغات
lexicon [dictionary]	فرهنگ لغات
word book	فرهنگ لغات
wordbook	فرهنگ لغات
vocabulary	فرهنگ لغات
vocabularies	فرهنگ لغات
Arabic	فرهنگ عربی
urbiculture	شهر فرهنگ
ministry of education	وزارت فرهنگ
national culture	فرهنگ ملی
subcultures	فرهنگ فرعی
subcultures	خرده فرهنگ
thesaurus	فرهنگ جامع
subculture	فرهنگ فرعی
subculture	خرده فرهنگ
dictionary	فرهنگ لغات
thesauruses	فرهنگ جامع
dictionaries	فرهنگ لغات
rhyming dictionary	فرهنگ قوافی
lexical	وابسته به فرهنگ نویسی
lexical	وابسته به فرهنگ لغات
an a to a dictionary	ذیل یاملحقات فرهنگ
chung shin sooyak	فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture bound tests	ازمونهای فرهنگ- بسته
culture free tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
hellenist	متخصص فرهنگ یونان
dictionary program	برنامه فرهنگ لغات
eeglish persian dictionary	فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture fair tests	ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossary	فرهنگ لغات دشوار
glossaries	فرهنگ لغات دشوار
occidentalism	پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
americanist	متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
Brahmin	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
Brahmins	آدم با فرهنگ از طبقات بالا
glossary	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
it is ministerial to culture	وسیله ترقی فرهنگ است
lexicography	فرهنگ نویسی واژه نگاری
vocabular	مربوط به فرهنگ لغات زبان
germanist	دانشمند فرهنگ و زبان المانی
glossaries	فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavist	محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
philistine	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
culturist	فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
intercultural	وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
philistia	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines	ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .	فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Don't touch me!; Don't you touch me!	به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style	[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
humanism	مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate	نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Don't touch me!; Don't you touch me!	وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
This dictionary has many examples of how idioms are used .	این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes.	این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
synonymize	الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gradus	فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore	فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
homestay	خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
water absorption	آب پذیری
pliability	خم پذیری
deliquescence	نم پذیری
bass response	بم پذیری
modifiability	تغییر پذیری
maintainability	نگهداشت پذیری
flexibility	انعطاف پذیری
mutabilty	تغییر پذیری
magnetization curve	خم مغناطیس پذیری
mutability	تغییر پذیری
transmissivity	فرافرست پذیری
verifiability	اثبات پذیری
mensurability	پیمایش پذیری
negotiability	انتقال پذیری
transferability	انتقال پذیری
variability	تغییر پذیری
miscibility	امتزاج پذیری
movableness	جنبش پذیری
magnetization	مغناطیس پذیری
magnetic susceptibility	مغناطیس پذیری
versatility	تطبیق پذیری
indocility	تعلیم نا پذیری
indefeasibility	فسخ نا پذیری
incontrovertibility	بحث نا پذیری
impressionability	تاثیر پذیری
improvability	بهبود پذیری
fusibility	گداز پذیری
hereditability	وراثت پذیری
submission	سلطه پذیری
generalizability	تعمیم پذیری
inflammability	اشتعال پذیری
infusibility	گداز نا پذیری
insatiability	سیری نا پذیری
livability	زیست پذیری
compatibility	سازش پذیری
lability	تغییر پذیری
cleavage	شکافت پذیری
justifiability	توجیه پذیری
cleavages	شکافت پذیری
westernization	غرب پذیری
inexhaustibility	پایان نا پذیری
intolerableness	تحمل نا پذیری
sociability	جامعه پذیری
observability	مشاهده پذیری
pliability	خمش پذیری
reflexivity	بازتاب پذیری
reflexibility	انعکاس پذیری
reflectivity	بازتاب پذیری
reflectability	بازتاب پذیری
suspensive	اندروا پذیری
reconcilability	اصلاح پذیری
reactivity	واکنش پذیری
tangib	لمس پذیری
tenability	دفاع پذیری
ponderability	سنجش پذیری
polarizability	قطبش پذیری
pliancy	انحناء پذیری
reflexivity	انعکاس پذیری
suggestibility	تلقین پذیری
serviceability	تعمیر پذیری
separability	تفکیک پذیری
self acceptance	خویشتن پذیری
solubility	انحلال پذیری
selectivity	گزینش پذیری
scalability	مقیاس پذیری
submissiveness	سلطه پذیری
reversibility	برگشت پذیری
reversibility	بازگشت پذیری
removability	عزل پذیری
transitivity	انتقال پذیری
permeability	تراوش پذیری
permeability	نفوذ پذیری
permeability	نشت پذیری
perishableness	فساد پذیری
perishableness	فنا پذیری
perfectibility	کمال پذیری
perceptibility	ادراک پذیری
penetrance	نفوذ پذیری
penetrability	نفوذ پذیری
passibility	تالم پذیری
pardonableness	امرزش پذیری
paramagnetic susceptibility	پارامغناطیس پذیری
permeability curve	خم مغناطیس پذیری
permeability curve	خم نفوذ پذیری
plasticity	انعطاف پذیری
plasticity	قالب پذیری
plasticity	شکل پذیری
plasticity	اندام پذیری
pi accepting	قدرت پی پذیری
perviousness	تراوش پذیری
persuasibility	ترغیب پذیری
transitivity	سرایت پذیری
permeance	نفوذ پذیری
opposability	مقابله پذیری
contractility	انقباض پذیری
communicability	ارتباط پذیری
comention	هنجار پذیری
combinability	ترکیب پذیری
adaptability	سازش پذیری
configurations	هیئت پذیری
configuration	هیئت پذیری
imprinting	نقش پذیری
irritability	تحریک پذیری
availability	دسترس پذیری
chromaticity	رنگ پذیری
commutability	تبدیل پذیری
commutability	تخفیف پذیری