English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
strike فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
Other Matches
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
find یافتن بوی شکار
finds یافتن بوی شکار
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
retrievers سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
retriever سگ مخصوص یافتن شکار ومجروحین
angle قلاب ماهی گیری
bite قلاب گرفتن ماهی
bites قلاب گرفتن ماهی
angles قلاب ماهی گیری
trotline نخ قلاب ماهی گیری
scull حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls حرکت قایق در اب به وسیله پارو
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
hookers قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hooker قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
gaff قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
foul hooked ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
disgorger وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
still fishing ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
pushaway غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
eluviate بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
gaff میله نگهدارنده ضلع بالایی بادبان قلاب مخصوص حمل ماهی به خشکی یا قایق
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
to draw cuts بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
boats کشیدن ماهی بداخل قایق
boat کشیدن ماهی بداخل قایق
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
windblown در حرکت بوسیله باد
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
locomotion نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
scale حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
handcar چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
catch نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
turbopump پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
pulls ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
dawns اغاز اغاز شدن
dawning اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
aspire فروبردن
rammed فروبردن
ram فروبردن
demerse فروبردن
aspires فروبردن
aspired فروبردن
rams فروبردن
inbreathe فروبردن
absorbs فروبردن
aspiring فروبردن
dap فروبردن
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
to fall on ones knees بیرون افتادن بلابه افتادن
inhaled درریه فروبردن
regorge دوباره فروبردن
inhaling درریه فروبردن
inhales درریه فروبردن
submers دراب فروبردن
inhale درریه فروبردن
mire درمنجلاب فروبردن
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
to take down پست کردن فروبردن
engulfing توی چیزی فروبردن
sink فروبردن فرو رفتن
engulfs توی چیزی فروبردن
engulfed توی چیزی فروبردن
sinks فروبردن فرو رفتن
engulf توی چیزی فروبردن
crane hook قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
banderilla نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
jab checking فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
propagate گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating گشترش یافتن یا نشر یافتن
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
paddled پارو
to trample on پارو
shoveled پارو
paidle پارو
snow shovel پارو
oars پارو
catch پارو به اب
paddler پارو زن
oarage پارو
oar پارو
rowlock جا پارو
shovelled پارو
shovelling پارو
rowlocks جا پارو
paddling پارو
shovel پارو
shoveling پارو
paddles پارو
shovels پارو
oarsman پارو زن
paddle پارو
oarsmen پارو زن
oars پارو زدن
loom دسته پارو
row پارو زدن
double banked boat قایق دو پارو زن
rows پارو زدن
rowlocks ضامن پارو
rowed پارو زدن
oars down پارو پایین
oars forward پارو به جلو
rowlock ضامن پارو
to ply the oar پارو زدن
loomed دسته پارو
oar پارو زدن
ship your oars پارو بیرون
toss your oars پارو بالا
single banked boat قایق تک پارو زن
boat your oars پارو به قایق
becket حلقه پارو
looms دسته پارو
sculls پارو زدن
looming دسته پارو
sculled پارو زدن
scull پارو زدن
to pull a lone oar تنها پارو زدن
double banked boat قایق جفت پارو زن
looms قسمت میانی پارو
backwaters برعکس پارو زدن
to tug at the oar بزحمت پارو زدن
give way فرمان با هم پارو بزنید
backwater برعکس پارو زدن
to row back به عقب پارو زدن
oarsmen پارو زن مسابقات قایقرانی
loomed قسمت میانی پارو
oarsman پارو زن مسابقات قایقرانی
loom قسمت میانی پارو
be in the money <idiom> پول پارو کردن
oarlock جایگاه فلزی پارو
die پارو زدن شدید
catch بل گرفتن دخول پارو در اب
to pull a good oar خوب پارو زدن
pull a good oar خوب پارو زدن
looming قسمت میانی پارو
he rows 0 to the minute او دقیقهای سی پارو میزند
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
thole چوب یا میله اهرم پارو
catch a crab تصادفا پارو را داخل اب کردن
have money to burn <idiom> پول از پارو بالا رفتن
finishes بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
paddling پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com