English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
application of load فرود بار کاربرد نیرو
Other Matches
application of a force کاربرد نیرو
commitments تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
commitment تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of a force فرود نیرو
point of application of a force نقطه فرود نیرو
water power utilization کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
transducer دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
end use کاربرد
implementation کاربرد
applicability کاربرد
employment کاربرد
implementation کاربرد
using کاربرد
usage کاربرد
usages کاربرد
application کاربرد
applications کاربرد
use کاربرد
uses کاربرد
application oriented کاربرد گرا
applicability کاربرد پذیری
standby application کاربرد جانشین
application of load کاربرد بار
conditions of use شرایط کاربرد
type of use نمونه کاربرد
applications کاربرد استفاده
application کاربرد استفاده
field of application میدان کاربرد
applicable کاربرد پذیر
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lock option اختیار کاربرد قفل
server based application برنامه کاربرد شبکه
domain knowledge دانش محیط کاربرد
to inure کاربرد پذیر شدن
to take effect کاربرد پذیر شدن
utilization کاربرد روزانه استفاده
to come into operation کاربرد پذیر شدن
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
use inheritance وراثت ناشی از کاربرد
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
to go into effect کاربرد پذیر شدن
reworks برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked برای کاربرد مجدد آماده کردن
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
utilitarianism کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
reworking برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework برای کاربرد مجدد آماده کردن
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
application study بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
keypad مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
HMI امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
Phone Dialer امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
frees حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freeing حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
landing فرود
line of fall خط فرود
tailwater فرود اب
landings فرود
land فرود
downstream فرود اب
splashdown آب فرود
splashdowns آب فرود
abseil فرود
drop فرود
dropped فرود
dropping فرود
drops فرود
abseiled فرود
abseiling فرود
abseils فرود
landing angle زاویه فرود
perched فرود امدن
landing hill تپه فرود
landing light چراغ فرود
perches فرود امدن
perching فرود امدن
run way باند فرود
soft landing فرود نرم
landing site پایگاه فرود
plunge فرود امدن
perch فرود امدن
land vi فرود امدن
drop zone منطقه فرود
landing area منطقه فرود
descendeur صفحه فرود
deck landing aid کمکهای فرود
landing gear ارابه فرود
instrument landing فرود کور
pits منطقه فرود
pit منطقه فرود
prelanding قبل از فرود
plunged فرود امدن
plunges فرود امدن
landing zone منطقه فرود
access point نقطه فرود
parachut چتر فرود
night landing فرود شبانه
missed approach فرود اضطراری
missed approach فرود ناقص
impact point نقطه فرود
approach clearance اجازه فرود
landed فرود امده
forced landing فرود اجباری
landing weight وزن فرود
run way محوطه فرود
alight فرود امدن
alighted فرود امدن
landing site محل فرود
alighting فرود امدن
alights فرود امدن
landing spot نقطه فرود
descend فرود امدن
descends فرود امدن
angle of fall زاویه فرود
light or lighted فرود امدن
nosedives فرود عمودی
nosediving فرود عمودی
approach مسیر فرود
approached مسیر فرود
undercarriages ارابه فرود
undercarriage ارابه فرود
approaches مسیر فرود
landing strip باند فرود
strip باند فرود
under carriage ارابه فرود
nosedived فرود عمودی
landing strips باند فرود
ditching فرود اضطراری
nosedive فرود عمودی
privilege وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
approach chart نقشه مسیر فرود
landing threshold استانه فرود اب خاکی
landing فرود [هواپیما یا موشک]
overshooting فرود ناقص هواپیما
landing aircraft هواپیمای در حال فرود
overshoot فرود ناقص هواپیما
landing mat باند فرود اضطراری
drop zone منطقه فرود چترباز
landing signal officer افسر ارتباط فرود
approach end ابتدای باند فرود
slope of falp شیب زاویه فرود
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
service court محل فرود سرویس
landing فرود ژیمناست به زمین
landings فرود ژیمناست به زمین
back dive شیرجه از پشت و فرود با پا
angle of fall زاویه فرود گلوله
glide path مسیر فرود ازاد
final approach مسیرنهایی فرود هواپیما
line of approach مسیر تقرب یا فرود
line of fall خط فرود گلوله به زمین
forced landing فرود اجباری هواپیما
helipad سکوی فرود هلیکوپتر
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
lodgment area منطقه استراحت یا فرود در سر پل
belly flops با شکم فرود آمدن
final approach مسیر نهایی فرود
wave off فرود همراه با سایش
angle of approach زاویه فرود هواپیما
air strip باند فرود یاپرواز
air landing فرود از راه هوا
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
belly flop با شکم فرود آمدن
overshoots فرود ناقص هواپیما
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
seadrome محل فرود هواپیمای اب نشین
scramble net تور بار یا فرود نفرات
peas شن نرم در محل فرود چترباز
norm point نقطه احتمالی فرود در پرش
autorotation روش فرود اضطراری هلیکوپتر
air landed فرود امده از راه هوا
ground controled approach دستگاه فرود خودکار هواپیما
service court محل فرود سرویس اسکواش
ditching فرود اضطراری هواپیما روی اب
critical point نقطه فرود در پرش با اسکی
free fall زمان فرود ازاد بدون چتر
strainght running فرود در مسیر مستقیم بااسکیهای موازی
strip alert اماده باش روی باند فرود
taxi حرکت هواپیماها روی باند فرود
the bird took its perch مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
taxies حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiing حرکت هواپیماها روی باند فرود
throwing sector نقطه فرود وسیله پرتاب شده
glide slope زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
heliport باند فرود و پرواز هلی کوپتر
froud number عدد فرود که بدون بعد میباشد
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
oleo محور ضربه گیر ارابه فرود
heliports باند فرود و پرواز هلی کوپتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com